portage (اسم)
بردن، حمل، کرایه، بارکشی، ظرفیت کشتی
drive (فعل)
تحریک کردن، بردن، کوبیدن، راندن، اتومبیل راندن، عقب نشاندن
port (فعل)
بردن، حمل کردن، بارگیری کردن، ببندر اوردن، ترابردن
snatch (فعل)
ربودن، بردن، گرفتن، قاپیدن
remove (فعل)
دور کردن، بردن، برطرف کردن، حمل کردن، رفع کردن، زدودن، برداشتن، عزل کردن، بلند کردن، برچیدن، برداشت کردن، از جا برداشتن
bear (فعل)
تاب اوردن، بردن، مربوط بودن، حمل کردن، داشتن، زاییدن، تحمل کردن، متحمل شدن، در برداشتن، میوه دادن
abstract (فعل)
ربودن، چکیدن، چکیده کردن، کش رفتن، تجزیه کردن، جوهر گرفتن از، بردن
take (فعل)
بردن، گرفتن، پنداشتن، ستاندن، برداشتن، لمس کردن
win (فعل)
بردن، تحصیل کردن، بدست اوردن، تسخیر کردن، فتح کردن، پیروز شدن، غلبه کردن، فاتح شدن، غلبه یافتن بر
take away (فعل)
بردن
carry (فعل)
بردن، حمل کردن، حمل و نقل کردن، بدوش گرفتن
convey (فعل)
بردن، نقل کردن، حمل کردن، رساندن
conduct (فعل)
بردن، اداره کردن، عمل اوردن، هدایت کردن
propel (فعل)
بردن، سوق دادن، حرکت دادن، بجلو راندن، پیش راندن
lead (فعل)
بردن، سوق دادن، رهبری کردن، راهنمایی کردن، هدایت کردن، سرب پوش کردن، با سرب اندودن، بران داشتن
steer (فعل)
بردن، اداره کردن، راهنمایی کردن، هدایت کردن، راندن
pack (فعل)
بردن، توده کردن، بار کردن، قرار دادن، بسته کردن، بسته بندی کردن، بزور چپاندن
transport (فعل)
بردن، حمل کردن، از جا در رفتن، از خود بیخود شدن، نقل و انتقال دادن، ترابری کردن