بردباری

/bordbAri/

    meek
    patience
    forbearance
    endurance
    fortitude
    bearing
    equanimity
    tolerance
    toleration

فارسی به انگلیسی

بردباری کردن
forbear, tolerate

مترادف ها

philosophy (اسم)
تجرد، بردباری، حکمت، فلسفه، وارستگی

toleration (اسم)
مدارا، بردباری، ازادمنشی، ازادی، تحمل، ازادگی

fortitude (اسم)
پایمردی، بردباری، ثبات، شکیبایی، شهامت اخلاقی

bearing (اسم)
رفتار، وضع، جهت، متکا، یاتاقان، بردباری، سلوک، طاقت، زاد و ولد، زایش، نسبت

tolerance (اسم)
بردباری، اغماض، تحمل، تاب، سعه نظر، قدرت تحمل نسبت به دارو یا زهر

patience (اسم)
بردباری، طاقت، عزا، شکیبایی، تاب، صبر، شکیب

longanimity (اسم)
بردباری، طاقت، تحمل

پیشنهاد کاربران

وقر
معنی برد باری
فراخ خویی. [ ف َ ] ( حامص مرکب ) پرحوصلگی. ( یادداشت بخط مؤلف ) . هِزّة. اَریحیت. غُمورة. ( منتهی الارب ) .
پاسخ این قسمت خونسردی میباشد
میشه صبر یا صبوری
صبر منتظر ماندن
صبر . . . استقامت . . . . . .
سلام
خویشتن داری
بردباری ، گفت خام
برداشتن بار
صبر استقامت
صبوری، شکیبایی
تاب، تحمل، حلم، حوصله، شکیب، شکیبایی، صبر، صبوری، طاقت
شکیبایی
حلم . صبوری . شکیبایی . مدارا
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس