برتری

/bartari/

    long suit
    advantage
    ascendancy
    ascendency
    distinction
    dominance
    domination
    eminence
    excellence
    hegemony
    mastery
    nobility
    odds
    predominance
    preeminence
    preponderance
    preponderancy
    primacy
    priority
    superiority
    supremacy
    upper hand
    virtue
    preference

فارسی به انگلیسی

برتری امیز
condescending

برتری جستن از راه تقلید
emulate

برتری جویی
contest

برتری جویی کردن
vie

برتری جویی کردن از راه تقلید
emulate

برتری خواستن
rival

برتری خواه
domineering

برتری خواهی
rivalry

برتری دادن
advantage

برتری داشتن
outreach, predominate, top, transcend

برتری گرای
supremacist

برتری گرایانه
imperious

برتری یافتن از نظر جنگ و ترفند
outmaneuver

مترادف ها

influence (اسم)
توانایی، تاثیر، برتری، تفوق، اعتبار، نفوذ، تجلی

power (اسم)
پا، حکومت، برتری، بازو، عظمت، قدرت، نیرو، برق، توان، زبر دستی، زور، سلطه، سلطنت، نیرومندی، بنیه، توش، اقتدار، قدرت دید ذره بین، سلطه نیروی برق

leadership (اسم)
راهنمایی، برتری، رهبری، تصدی، سرکردگی

precedence (اسم)
سبقت، برتری، تقدم، پیشی، امتیاز، اولویت، حق تقدم

advantage (اسم)
سبقت، مزیت، برتری، سود، منفعت، فایده، صرفه، حسن، تفوق، بهتری

preponderance (اسم)
مزیت، برتری

excellence (اسم)
مزیت، برتری، تفوق، خوبی، رجحان، شگرفی، ممتازی، علو مقام

superiority (اسم)
مزیت، برتری، تفوق، رفعت، ارشدیت، بزرگتری

supremacy (اسم)
سبقت، برتری، تفوق، بلندی، افراشتگی

preference (اسم)
ترفیع، مزیت، برتری، تقدم، رجحان، ترجیح، اولویت، صلیقه

priority (اسم)
برتری، تقدم، پیشی، تفاضل، اولویت، حق تقدم

profit (اسم)
مزیت، برتری، سود، منفعت، فایده، نفع

predominance (اسم)
برتری، تفوق، غلبه، رجحان

vantage (اسم)
مزیت، برتری، تفوق، بهتری

primacy (اسم)
برتری، تقدم

hegemony (اسم)
برتری، تفوق، استیلاء، تسلط، پیشوایی، اولویت

distinction (اسم)
برتری، تشخیص، سر بلندی، امتیاز، تمیز، فرق، رجحان، ترجیح

predomination (اسم)
برتری، تسلط، حکمفرمایی

prominence (اسم)
برتری، برجستگی، سده، امتیاز، علو، پیش امدگی

salience (اسم)
برتری، برجستگی، جلو امدگی، نکته برجسته، موضوع برجسته، چابکی در جست و خیز

saliency (اسم)
برتری، برجستگی، جلو امدگی، نکته برجسته، موضوع برجسته، چابکی در جست و خیز

headship (اسم)
برتری، تفوق، رهبری، بزرگی، ریاست، پیشوایی

majesty (اسم)
برتری، علو، حضرت، اعلیحضرت، بزرگی عظمت و شان و اقتدار

excellency (اسم)
برتری، خوبی، عالیجناب، حضرت، جناب

predominancy (اسم)
برتری، تفوق، رجحان

pre-eminence (اسم)
برتری

پیشنهاد کاربران

برتری بر یک زبان برای زبان آموز ( مانند، ) است و نه ( خود . ) مانند انگلیسی ها می شود زبان آموخت ولی خود آنها نمیشود شد سیبویه با آنکه ادبیات عرب را ساختار داده است در شهر بصره می گشت تاببیند کودک ده سالهء
...
[مشاهده متن کامل]
تازی چه می گوید ( کوچکتر وبزرگان هم ) تا بر پایهء آن "نوشته" راسامان دهد. هر چند هر کسی به اندازهء نیاز وارج ومرج خود به زبان آموزی می پردازد.

بر سر دفتر بودن ؛ برتر از دیگران بودن . در آغاز و عنوان و مقدم بودن :
به دشمن نمائیم روشن که ما
به دنیا و دین بر سر دفتریم .
ناصرخسرو.
ازیرا سر دفتریم ای پسر
که ما شیعت آل پیغمبریم .
ناصرخسرو.
برتری یا مزیت کازینو ( Casino Advantage ) :[اصطلاح کازینو]برتری ریاضی ای که کازینو نسبت به بازیکنان دارد که به حاشیه سود میزبان معروف است.
استیلا، اولویت، براعت، ترجیح، تفضل، تفوق، تقدم، رجحان، سبق، فضل، فضیلت، مزیت، منت، تسلط، سلطه، چیرگی

بپرس