برانداختن


    abolish
    exterminate
    extinguish
    extirpate
    hurl
    overthrow
    overturn
    uproot
    subvert
    to abolish
    to overthrow
    [lit.] to dissipate

مترادف ها

abolish (فعل)
منسوخ کردن، از میان بردن، برانداختن، موقوف کردن

overthrow (فعل)
برانداختن، بهم زدن، منقرض کردن، سرنگون کردن، مضمحل کردن

deracinate (فعل)
برانداختن، قلع کردن، از ریشه در اوردن

destroy (فعل)
برانداختن، ضایع کردن، کشتن، نابود کردن، از بین بردن، فنا کردن، خراب کردن، تباه کردن، ویران کردن

exterminate (فعل)
خرد کردن، برانداختن، دفع افات کردن، منهدم کردن، منقرض کردن، بکلی نابود کردن

nullify (فعل)
برانداختن، لغو کردن، خنثی نمودن، خنثی کردن، بی اثر کردن، بهم زدن

overturn (فعل)
برانداختن، مضمحل کردن، واژگون کردن، چپه کردن یا شدن

subvert (فعل)
برانداختن، واژگون ساختن، خرابکاری کردن، درون واژگون سازی کردن

پیشنهاد کاربران

برانداختن: انداختن ساقط کردن و از بین بردن، تغییر رژیم حکومتی و منقرض کردن آن، براندازی ، توسل به وسایل نرم یا خشن برای از بین بردن حکومت، براندازی یا ورندازی بمعنی مقایسه و سنجش نیز آمده است
به زیر کشیدن
برانداختن : برانداز کردن ، سنجیدن دخل و خرج .
در جواب سخن نکرد شتاب
بی بر انداختن نداد جواب
( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 497 )

بپرس