براق کردن با شنsandبراق کردن با صابونscourبراق کردن با مالشburnishبراق کردن با مالیدنfurbishبراق کردن با مالیدن چیزی زبرscourبراق کردن کاغذ سنبادهsand
shine (فعل)روشن شدن، براق کردن، تابیدن، درخشیدن، منور کردن، نورافشاندنbuff (فعل)پرداختن، براق کردن، پرداخت کردنpolish (فعل)پرداختن، براق کردن، پرداخت کردن، صیقل دادن، جلا دادن، صیقل کردن، مالیدن، سوهان زدن، واکس زدنglaze (فعل)براق کردن، صیقل کردن، لعاب دادن، بینور و بیحالت شدن، لعابی کردن