برادر

/barAdar/

    brother
    sibling

فارسی به انگلیسی

برادر از یک پدر و مادر
blood brother

برادر بزرگتر
big brother

برادر تنی
blood brother

برادر خوانده
adopted brother

برادر زاده
brothers son or daughter, niece, nephew

برادر زن
brother-in-law, wifes brother, wife's brother, brother in law

برادر شوهر
brother-in-law, husbands brother, husband's brother, brother in law

برادر ناتنی
half brother, stepbrother

برادر هم خون
blood brother

برادر وار
brotherly, drotherly, [adv.] in a brotherly menner, fraternal

برادر کش
fratricide

مترادف ها

brother (اسم)
هم قطار، برادر، اخ

billy (اسم)
یار، رفیق، نوعی کتری فلزی، چماق یا گرز راهزنان، همدم، برادر، چوب دستی، باطوم یا چوب قانون پاسبان

پیشنهاد کاربران

برادر نیز در اصل بَرا در است . یعنی کسی که برای ما کار انجام می دهد. یعنی کار انجام دهنده برای ما و برای آسایش ما . در انگلیسی brother
برادر در سنسکریت: بهراتره bhratre ( پارسی باستان: براتاbrata؛ اوستایی:براتر bratar؛ سغدی:برات brat و براتر bratar؛ پارتی و مانوی:براد brad و برادر bradar؛ پهلوی:براتر bratar و براد brad و برادر bradar ) و به معنی پشتیبان بوده است.
با درود و سپاس خدمت شما عزیزان
در تاتی و مازنی و کردی و تالشی و دیگر زبانهای باستان ایران برادر ( بِرا، برار ) تلفظ میگردد
( برادر ) از دو واژه ی ( بِرا ) ( دُر ) ساخته شده است که معنی آن همانند دُر گرانبها می باشد
...
[مشاهده متن کامل]

در فارسی بَرادَر تلفظ میگردد
در انگلیسی بِرادُر که مطابق با ریشه ی اصلی آن تلفظ میگردد
در زبان سانسکریت بِراتِر تلفظ میگردد
پدر روسی بِرات گفته میشود
امرتات

واژه برادر
معادل ابجد 407
تعداد حروف 5
تلفظ barādar
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: barātar] ‹دادر›
مختصات ( بَ دَ ) [ په . ] ( اِ. )
آواشناسی barAdar
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی هوشیار
برادر را به پارسی دادر/برادر/براذر/بیادر/براد/برات/براس/برار/برور/ورور - کاکا/کاکو/گگو/گئو گویند
نه بذاذر بود بنرم و درشت
که برای شکم بود هم پشت
آهو را گفت که ای بذاذر , آمدن تو اینجا بر من دشوارتر
...
[مشاهده متن کامل]

تو امروز بذاذر مایی
هرکه بذاذر ندارد بیکس است
کلیله و دمنه
اندر آن وقت که تعلیم همی کرد مرا
دادری چند کرت مدخل ماشأاﷲ.
انوری.
لبیب ، عاقل و غمر و غبی و غافل ، گول
شقیق دادر و رد و رفیق و صاحب ، یار.
فراهی
آن ضیاء بلخ خوش الهام بود
دادر آن تاج شیخ اسلام بود.
مولوی.
تلخ خواهی کرد بر ما عمر ما
که بر این میدارد ای دادر ترا.
مولوی.
از پدر چون خواستند آن دادران
تابرندش سوی صحرا یک زمان.
مولوی.
شله از مردان بکف پنهان کند
تا که خود را دادر ایشان کند.
مولوی.
- هفت دادران ؛ هفت برادران ، بنات النعش باشد.

برادر از ریشه پارسی باستان 𐭡𐭥𐭠𐭣𐭥 ‎ ( brād, br�dar ) است برا به چم هم رده هم شکم و در پسوند فاعلی ساز است . برادر به کسی که برابر و هم شکم توست گفته می شود. در کتیبه های باستان ایران به ریخت 𐎲𐎼𐎠𐎫𐎠
...
[مشاهده متن کامل]
‎ ( brātā ) نگاشته شده است. در کردی آن را bira, birader, bra بیرا یا برار گویند. این واژه از ایران باستان به لاتین راه یافته و به ریخت frāter یعنی برادر روحانی در آمده است. در روسی آن را брат ‎ ( brat ) برات گویند. و در انگلیسی آن را brother برادر برابر پارسی آن می گویند. امروزه نزدیک به میلیارد نفر در جهان واژه برادر را از ریشه پارسی آن می گویند. https://www. definify. com/word/برادر https://www. definify. com/word/frater @iranaryan

جالب هست که داداش که واڙه ای آڋری است به چم سنگ یخ میباشد . ) دا=یخ ، داش =سنگ (
برادر ، برابر، کاکو همه فارسی هست کاکا یا کاکو در شیراز استفاده میشه و برار هم در افغانستان در گویش دری و هم در مناطق دیگه ایران استفاده میشه و برودر که در زبان انگلیسی وارد شده و در زبان کردی هم برادر وارد شده ریشه اش از همین فارسی هست کافیه به فارسی اوستا و پهلوی برید ، اشتباه نزن و تغییر بده اون عکسو این ریشه فارسی هست نه کردی.
...
[مشاهده متن کامل]

قارداش یا قیردیش هم ترکی هست.

به کسی که با او پدر یا مادر مشترک داریم یا از یک مادر شیر خوردیم برادر می گوییم.
گاه در تداول به عموزاده، دایی زاده، خاله زاده و عمه زاده و دوستان و هم کیشان برادر گفته می شود.
برادر برار
کاکو: برادر
دی: مامان
بو: بابا
نهنه: مامان بزرگ
اقو: بابا بزرگ
دهده: ابجی
اخوی به لهجه شیرازی کاکو
میانه برادر. [ ن َ / ن ِ ب َ دَ ] ( اِ مرکب ) برادر وسطی. برادری که از یک برادر بزرگتر و از دیگری کوچکتر است. برادر میانه. دومین از سه پسر مردی :
میانه برادر چو او را بدید
کمان را به زه کردو اندرکشید.
فردوسی.
پارسی:برادر، برا، ، کاکا برادر بزرگ در گویش شیرازی، دامولا برادر بزرگ در گویش همدانی
ترکی:اکارداش، قارداش، داش
برادر :داداش - brother - قارداش - اخا -
به ترکی به برادر میگن : ( ( گارداش
برادر یعنی:
پشتیبان من تو همه سختی ها
مدیون توعم داداش
که بودی
که الان نفس میکشم
که کنارمی
همیشه حست میکنم
انگار روحمی و ازم جدا نمیشی هیچ وقت
خداروشکر دارمت
انشالله خدا حفظت کنه برام
...
[مشاهده متن کامل]

خیلی دوست دارم وروجک
از اینکه مثل کوه کنارمی
هوامو داری
امید و قوت بهم میدی
از اینکه خدا تو رو برام فرستاد
هزار بار میگم خدایاشکرت
خیلی خوشحالم که کمبود محبت داداش ندارم
چون تو هستی کنارم
داداشمی
مهم نیس از خون و گوشتم نیستی
مهم اینه که قلبم تو رو داداش خودش میدونه
مرحم رازهاش
مهم اینه که کنارمی بیشتر از خانوادم هوامو داری مثل داداشی هیچی از داداش بودن برام کم نزاشتی
خداروشکر دارمت
وقتی میگی آبجی انگار کل دنیا بهم دادن
خیلی حس شیرینی بهم دست میده
وقتی به بقیه میگی خواهرم دوست دارم دنیا به پات بریزم
خدایا شکر که تو رو بهم داد
بهترین داداشی دنیا

اخوی، داداش، کاکا، دوست
برادر به ترکی: " قارداش " که تغییر شکل یافته ترکیب " قارین تاش " به معنی هم شکم می باشد.
" تاش " در زبان ترکی به " داش " تغییر یافته و در آخر کلمات ترکی به معنی " هم " می باشد. مثال های دیگر:
یولداش: همراه، دوست - سیر داش: همراز - وطنداش: هموطن - آرخاداش: هم پشت، دوست، خودی، دو نفر که پشت در پشت هم قرار می دهند و رو به دشمن و با دشمن مبارزه می کنند در حالی که از ناحیه پشت سر ایمن و آسوده خاطر هستند چون در پشت سر " آرخاداش " و خودی را دارند. " آرخا" در ترکی به معنی قسمتی از بدن انسان که پشت و کمر او را شامل می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

در زبان ترکی برای نفرین کردن کسی می گویند: ایگیت " آرخان " یئره گَلسین: ای مرد پشتت بر زمین فرود آید. یعنی شکست بخوری، زمینگیر شوی. ( در کشتی کسی که پشتش به خاک برسد، شکست خورده است. )

با بچه ای که هنوز زبان باز نکرده اینگونه حرف میزنند:
بَ بَ، بابا= پدر
مَ مَ، ماما=مادر
دَ دَ=خواهر
گَ گَ =برادر
پَ پَ=پدربزرگ
نَ نَ=مادر بزرگ
زمانی که بچه بزرگ می شود خانواده خود را اینگونه صدا میزند:
...
[مشاهده متن کامل]

بو ( بُُ ) ، بواَ، بَوَ=پدر
دا، دی، دایه، دالکه=مادر
دَده، دَدی=خواهر
گَ گه، گَ یه، گَ گو، گَ وو، کاکا، کاکو= برادر
پاپا، باوا=پدربزرگ
نَنه=مادربزرگ
زمانی که بخواهد بستگی خود با خانواده را بگوید:
پدر، پئر
مادر، مائر، مار
خواهر، خوئر
برادر، برار
پاپا
ننه، داگَپ ( گَپ به مَنای بزرگ )

در گویش افغانستانی ، به برادر ، برار، بیادر گویند
اونی سان
داداش

این واژه را ایرانیا با غربی ها مثل هم می گویند، آنها به برادر می گویند ( بِرادِر brother )
اما اعراب اینگونه نیستن!

اخو - اخا - اخی
بَرادَر - برای ما و پسوند ( در"تر"! ) نگهبانی و. . . فارسی اَوِستایی!
brother برگرفته شده از فارسی است!
کار انجام دهنده و پیگیر مشکلات ما، حامی و دوستداری برای ما - داداش!

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٦)

بپرس