برابری

/barAbari/

    tie
    feminism
    coequality
    counterpoise
    equation
    equivalence
    par
    parity

فارسی به انگلیسی

برابری ارزی
parity

برابری طلبی
liberation

برابری نرخ مبادله ارزها
parity

برابری نیروها
balance of power

برابری کردن
cap, equal, rival, touch

برابری کردن با
to be equal or equivalent to, to oppose, to compare with

مترادف ها

comparison (اسم)
تطبیق، مقایسه، تشبیه، مقابله، سنجش، برابری، مطابقت، همسنجی

conformation (اسم)
تطبیق، توافق، ترکیب، برابری، سازمان

equality (اسم)
شباهت، تساوی، یکسانی، برابری، مساوات

parity (اسم)
تساوی، تعادل، توازن، برابری، زوجیت، زوج بودن

equalization (اسم)
تساوی، برابر کردن، برابری، برابر سازی

par (اسم)
تساوی، تعادل، برابری، بهای رسمی سهم

tie (اسم)
علاقه، بند، دستمال گردن، کراوات، قید، رابطه، گره، الزام، برابری، ربط

homology (اسم)
برابری، همسانی

equation (اسم)
برابری، معادله

parallelism (اسم)
برابری، همسانی، تقارن، موازات، ترادف عبارات، اشتراک وجه

oneness (اسم)
برابری، یگانگی، وحدت، یکتایی، یکی بودن

پیشنهاد کاربران

پیشوند هایِ {هَم/یِک/ایو/ای/اَن ( هَن ) } و چه بسا بیشتر، می توانند نشانگرِ {برابری} باشند.
بِدرود!
برابر مخفف بیرا بیره یعنی یک به یک خیلی ساده
تساوی، عدالت، مساوات، معادله، همتایی، همسانی، هم سنگی، هم وزنی، تطابق، مطابقت، تعادل
توازن

بپرس