بدیهی

/badihi/

    axiomatic
    evident
    necessary
    obvious
    self-evident
    self-explanatory
    truism

فارسی به انگلیسی

بدیهی است
evidently, of course

بدیهی پنداشتن
postulate

مترادف ها

obvious (صفت)
ظاهر، اشکار، بدیهی، مشهود، واضح، مفهوم، هویدا، فاش، علنی، مریی

evident (صفت)
ظاهر، اشکار، پیدا، بدیهی، مشهود، سلیس، ساطع، مفهوم

natural (صفت)
ساده، ذاتی، بدیهی، دیوانه، طبیعی، نهادی، عادی، خلقی، جبلی، قهری، فطری، غریزی، سرشتی، استعداد ذاتی

axiomatic (صفت)
بدیهی، حاوی پند یا گفته های اخلاقی

trivial (صفت)
بی مزه، بدیهی، مبتذل، بیهوده، ناچیز، نا قابل، چیزهای بی اهمیت، جزیی

inevitable (صفت)
بدیهی، نا چار، نا گزیر، چاره نا پذیر، اجتناب ناپذیر، حتمی الوقوع، غیر قابل امتناع

immediate (صفت)
بی درنگ، بدیهی، ضروری، فوری، بلا واسطه، پهلویی، انی

matter-of-course (صفت)
بدیهی، چیز عادی یا طبیعی

self-evident (صفت)
بدیهی، خود اشکار

self-explaining (صفت)
اشکار، بدیهی، واضح، واضح فی نفسه، بی نیاز از توصیف

self-explanatory (صفت)
اشکار، بدیهی، واضح، واضح فی نفسه، بی نیاز از توصیف

truistic (صفت)
بی مزه، بدیهی، مبتذل

prima facie (قید)
بدیهی، در نظر اول، با یک نظر

پیشنهاد کاربران

خودتراپدید.
obvious
آشکار ، معلوم ، واضح
در برخی موارد پیش پا افتاده
بدیهی آن چیز مسلم و واضح است. به اثبات رسیده، حقیقتی که از مرز واقعیت گذشته باشد.
لطفا ریشه کلمه بدیهی رو بفرمایید که ایا پارسی هست یا عربی با تشکر
پیش پا افتاده ( در برخی باره ها )
نمونه:
پیش پا افتاده ترین ( بدیهی ترین ) واکنش دشمن به چنین یورشی، آتش توپخانه خواهد بود.
طبیعی
پر واضح
آشکار، معلوم
آشکار و واضح
هویدا، بخودی خود ( فی نفسه ) آشکار، بخودی خود روشن
از برابرهای یاد شده در بالا، واژه ی �هویدا� باریک تر از آن های دیگر است و تا اندازه ی �بخودی خود� را در خود دارد.
No - brainer
آشکار

بدیهی آ ن است که خود به خود بر ما معلوم است، نیاز به تعریف ندارد، نیاز به تجزیه و تحلیل ندارد و همچنین تصوری است که بسیط است.
2 - بدیهی آن است که از تمام جهات تصور شده باشد. مثال: شیرینی و تلخی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)