بدیهه

/badihe/

    improvisation

فارسی به انگلیسی

بدیهه گو
improvisator

بدیهه گویی
improvisation

پیشنهاد کاربران

زودانداز. [ اَ ] ( ن مف مرکب ، اِ مرکب ) به عربی بدیهه گویند و تفسیر آن سخن بی اندیشه است. ( برهان ) . مرادف بدیهه است یعنی آنچه ادراک آن موقوف به فکر و اندیشه نباشد. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) . سخن بی
...
[مشاهده متن کامل]
فکر و اندیشه و بدیهه. ( ناظم الاطباء ) . از برساخته های فرقه آذر کیوان است. رجوع به فرهنگ دساتیر شود.

زودشعری. [ ش ِ ] ( حامص مرکب ) بدیهه گویی. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) . برفور شعر گفتن. بدیهه گویی. بداهه سرایی. ( فرهنگ فارسی معین ) : وآن اقبال که رودکی از آل سامان دید به بدیهه گفتن و زودشعری ، کس ندیده است. ( چهارمقاله نظامی عروضی ) .
یکهویی
نیندیشه
فی البداهه، در لحظه، آنی، در دَم، سه سوت!
ارتجالاً، کسی که حاضر جواب است، حاضرجوابی!
که فرق می کند با
بدیهی: هویدا، آشکار، روشن، واضح و مُبَرهَن، تابلو!
و هم نویسه یکدیگرند!