بدگویی

/badguyi/

    aspersion
    dispraise
    personalities
    scandal
    vilification
    noise

فارسی به انگلیسی

بدگویی کردن
backbite, dispraise, slur, vilify

مترادف ها

defamation (اسم)
تهمت، افترا، بدنامی و رسوایی، بد گویی

vituperation (اسم)
توهین، بد زبانی، سرزنش، بد گویی، ناسزا گویی، توبیخ

vilification (اسم)
فحش، فحاشی، بد گویی، بهتان، سخن زشت و رکیک

detraction (اسم)
کاهش، افترا، کسر، بد گویی، کسر شان

obloquy (اسم)
افترا، بد گویی، ناسزا گویی

denunciation (اسم)
اتهام، عیب جویی، شکایت، بد گویی، چغلی

malediction (اسم)
لعن، لعنت، بد گویی

gossip (اسم)
بد گویی، شایعات بی اساس، اراجیف، سخن چینی، دری وری، شایعات بی پرو پا

پیشنهاد کاربران

bad - mouth
Why are you always bad - mouthing Tiffany? You don't even know her that well!
ذَمّ
زشت یاد. [ زِ ] ( اِ مرکب ) غیبت بود به بدی. ( لغت فرس اسدی چ اقبال ص 107 ) . بد یاد کردن است که غیبت و بدگویی و خبث کسی کردن باشد. ( برهان ) . بمعنی یاد کردن به بدی و زشتی که به تازی غیبت گویند. ( از انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( از شرفنامه منیری ) ( از فرهنگ رشیدی ) . غیبت کردن. ( صحاح الفرس ) ( اوبهی ) . غیبت و بدگویی از کسی و نمامی. ( ناظم الاطباء ) . و به عرف خبث گویند. ( فرهنگ رشیدی ) . گفتار بد درباره کسی. غیبت. ( فرهنگ فارسی معین ) :
...
[مشاهده متن کامل]

بتو بازگردد غم عاشقی
نگارا مکن بیش از این زشت یاد.
رودکی ( از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 107 ) . و رجوع به ماده بعد شود.
زشت یاد کردن. [ زِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) پشت سر کسی بد گفتن. غیبت کردن. ( فرهنگ فارسی معین ) . رجوع به ماده قبل شود.

strong language
هجا
قدح. . . .
بی احترامی
هجو
ذم

بپرس