بدهکار

/bedehkAr/

    debtor
    in debt
    indebted
    owing

فارسی به انگلیسی

بدهکار بودن
owe

بدهکار فراری
fly-by-night

بدهکار کردن
embarrass, to deb

مترادف ها

debtor (اسم)
مدیون، بدهکار، ستون بدهکار

obligor (اسم)
بدهکار، مقروض

yielder (اسم)
بدهکار، تسلیم کننده، پاداش دهنده، حاصل دهنده

indebted (صفت)
مدیون، مرهون، بدهکار، رهین منت

پیشنهاد کاربران

مرهون
وامی
بدهکار ( یا مدیون ) به شخصی ( حقیقی یا حقوقی ) گفته می شود که دینی یا دیونی به نفع شخص ( حقیقی یا حقوقی ) دیگر بر عهده او است؛ و وی موظف به پرداخت آن دین یا دیون است
مقروض
بدهدار
یعنی کسی که به کس دیگر باید پول دهد تا جبران پول بکند
کسی که در ذمه او تعهدی به نفع غیر وجود دارد.
غارم، قرضدار، مدیون، مقروض، وامدار
بدهکار:[اصطلاح حقوق] کسی که در ذمه او تعهدی به نفع غیر وجود دارد.
وامر

بپرس