بدنه

/badane/

    casing
    frame
    frame-work
    shell
    stock
    trunk
    hull
    [plane] fuselage
    shaft

فارسی به انگلیسی

بدنه اتومبیل و طرح و شکل ان
bodywork

بدنه پیستون
piston ring

بدنه تیر
shaft

بدنه چاه
shaft

بدنه مته
brace

بدنه مجسمه
dado

بدنه هواپیما
fuselage

بدنه کشتی
hull

بدنه کشتی از کار افتاده
hulk

مترادف ها

shaft (اسم)
تیر، میل، محور، میله، دسته، خدنگ، گلوله، چوب، پرتو، بدنه، استوانه، دودکش، ستون، بادکش، نیزه، قلم، چاه، چوبه

framework (اسم)
استخوان بندی، بدنه، کالبد، چارچوب، چهارچوبه، چوب بست

body (اسم)
جسد، لاشه، بدن، بدنه، اندام، جسم، تن، تنه، پیکر، جرم، بالاتنه، اطاق ماشین، جرم سماوی

trunk (اسم)
صندوق، بدنه، تنه، شاه سیم، کنده درخت، صندوق عقب، خرطوم فیل، خرطوم بینی انسان، چمدان بزرگ، بدنه ستون

fuselage (اسم)
بدنه، بدنه هواپیما

پیشنهاد کاربران

Body
بَشنه،
بَشن در گویشهای جنوبی و میانی ایران به چم تن و قد و بالاست و بشنه به چم بدنه و یا سطح یک جسم است.
بدنه ( Shell ) [اصطلاح دریانوردی] نقشه پوشش بیرونی کشتی از سینه تا پاشنه .

بپرس