بدنام

/badnAm/

    disreputable
    infamous
    notorious
    trash
    dive
    scuzzy

فارسی به انگلیسی

بدنام سازی
defamation

بدنام کننده
defamatory, denigrator

مترادف ها

unpopular (صفت)
منفور، بد نام، غیر محبوب، غیرمشهور

errant (صفت)
منحرف، سرگردان، اواره، حادثه جو، بد نام

infamous (صفت)
پست، رسوا، ننگین، رسوایی اور، بد نام، مفتضح، نفرت انگیز شنیع

stigmatic (صفت)
ننگین، بد نام، در معرض تهمت

disreputable (صفت)
بی اعتبار مایه رسوایی، بد نام

stigmatist (صفت)
ننگین، بد نام، در معرض تهمت

raffish (صفت)
بی ارزش، بد نام

پیشنهاد کاربران

بدنام = دیوانه
گر هم چو من افتاده این دام شوی
ای بس که خراب باده و جام شوی
ما عاشق و رند و مست و عالم سوزیم
انسان عاشق که دیوانه خطاب قرار می گیرد و مست و عالم سوزیم فقط از دست یک دیوانه برمی آید.
با ما منشین اگرنه بدنام شوی
حافظ
B. N
آلوده دامن، بی آبرو، رسوا، لجن مال، مفتضح، ننگین، بدآوازه، ننگ
ننگین

بپرس