unpopular (صفت)منفور، بد نام، غیر محبوب، غیرمشهورerrant (صفت)منحرف، سرگردان، اواره، حادثه جو، بد نامinfamous (صفت)پست، رسوا، ننگین، رسوایی اور، بد نام، مفتضح، نفرت انگیز شنیعstigmatic (صفت)ننگین، بد نام، در معرض تهمتdisreputable (صفت)بی اعتبار مایه رسوایی، بد نامstigmatist (صفت)ننگین، بد نام، در معرض تهمتraffish (صفت)بی ارزش، بد نام
بدنام = دیوانهگر هم چو من افتاده این دام شوی ای بس که خراب باده و جام شویما عاشق و رند و مست و عالم سوزیمانسان عاشق که دیوانه خطاب قرار می گیرد و مست و عالم سوزیم فقط از دست یک دیوانه برمی آید. با ما منشین اگرنه بدنام شویحافظB. Nآلوده دامن، بی آبرو، رسوا، لجن مال، مفتضح، ننگین، بدآوازه، ننگننگین+ عکس و لینک