غلط، مصنوعی، قلابی، نا درست، ساختگی، بدل، دروغگو، کاذبانه
brassy(صفت)
بدل، بی شرم، پر رو، بی تدبیر، برنگ برنج، برنج مانند
spurious(صفت)
قلابی، حرامزاده، نا درست، قلب، جعلی، بدل، بدلی، الکی
پیشنهاد کاربران
بدل فیلمی به کارگردانی جهانگیر جهانگیری و نویسندگی فرید مصطفوی محصول سال ۱۳۷۲ است. صفدر کوکبی در فیلم های فارسی به عنوان بدل بازی می کند و به صفدر استالونه معروف است. . . • حبیب اسماعیلی • افسانه بایگان ... [مشاهده متن کامل]
• چنگیز وثوقی • فتحعلی اویسی • جلال مقدم • شهلا ریاحی • علی اصغر گرمسیری • طاهره سری • محمد ورشوچی • شهرام عجم • منوچهر افسری • اکبر ظفرنیام • هادی اسلامی • هوشنگ دیبائیان • هاشم مقدم • ابراهیم تفرشی • محمد ایمانی نژاد • علی الهیاری • حسین قطاع • محمدعلی صحرایی • غلامرضا خانی زاده • سیاوش آریا • قدرت قربانی • جواد آسیا
تغییرات شیمیایی را هم بدل میگویند مانند آب میوه ترش اگر درون. شیر بریزد بدل به ماست یا گرماست که همان شیر است ولی فوری تبدیل به ماست رقیق و نازک شده که ما دامداران خراسان به آن گرماست میگوییم یعنی از گروه ... [مشاهده متن کامل]
ماست ها شده است و حتی آن را با ماست در تلمب ماستی که جهی کره گیری بر سه پایه آویزاان است وبا چوب چهارپره از چوب گردو که دسته ایبیش از یک متر در وسط آن نصب است در مشک آویزان سرگشاد تلمبه میزنیم و صدای زیبایی و گوشنواز هم تولید میکند تا وقتی که تمام کره آن در سر تلمب جمع میشود و واژه تلمبه را از تلمب گرفته اندو پارسی الاصل است و در اصل تلمپ می باشد چون هنگام زدن آن صدای تلمپست به قول سبزواری ها از آن شنیده میشود
منبع لغت نامه دهخدا فرهنگ فارسی عمید فرهنگ فارسی معین فرهنگ واژه های سره فرهنگ فارسی هوشیار
بدل = همتا / همتاب تبادل = آنورتاب ( چیزی را به ان سمت و ور تابانیدن=فرستادن ) / تابیک / ورتاب
Stand - in
ما در لهجه کاشان بخصوص قدیم به بدلیجات میگیم الجیج خواستم ریشه کلمه رو بدونم
بدل توضیح بیشتر در مور اسم می دهد مثال : این پدربزرگ ( پدر مادر من ) بسیار مهربان است بدل در فارسی به دو گونه است : بدل تاکیدی بدل توضیحی
نام دیگر بدل در دستور زبان فارسی عطف بیان است. برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون داستان سازی و جمله سازی بهره برد بطور مثال : جنگ به نقطه ی عطف خود نزدیک شده بود که صدام در مورد بدل خود نکاتی بیان کرد.
بَدَّلَ عوض کرد
بدل بجز معنی هایی که گفته شد معنی دیگری نیز دارد ، مانند او که آدم بدی بود با مهربانی های پیاپی در درازای زمان همسرش به یک مرد خوب و خوش دل بدل شد ، اینجا بمعنی تبدیل شدن است ، مس را به طلا تبدیل کرد ، ... [مشاهده متن کامل]
به خاک دست بزند به طلا بدل می شود ، پس بدل بمعنی جایگزین بکار می رود ، که در جمله ها اگر واژه جایگزین را برای بدل بگذاریم آنچنان که باید روان نیست ، زنان با همراهی و پذیرش پدران شان در کودکی، به زنان شایسته تری در بزرگی بدل می گردند ، که اگر جایگزین یا واژه ای از این خانواده به جای بدل گذارده شود زیبا و روان نمی شود ، به زنان شایسته تری جایگزین ، گزین می گردند ، پیشنهادی که دارم آنست که جمله را بهم بریزیم و از یک واژه دیگر بهره ببریم ، این زنان در بزرگی شایسته تر دیده می شوند ، بنابراین به جای دگرگونی در خود سوژه ، دگرگونی را از بیرون بیان کنیم ، بدل شدن را به دیدن دیگران تبدیل کنیم
بدل=چندان مشابه است که باید هوشیار باشی تقلبی به جای اصلی غالب نشود
بدل=مثل قلب است ولی قلب نیست اما عوام فکر میکنند تقلبی است
بدل=مثل ومانند هست تقلبی نیست ولی خود او هم نیست
بدل=مشابه اصلی مانند کپی
تغییر دادن ، عوض کردن ، تبدیل کردن ، چیزی که اصل نباشد