بدسگال


    catty
    diabolic
    evil
    evildoer
    malevolent
    mean
    rotten
    viperous

مترادف ها

mischievous (صفت)
خبیی، شیطان، موذی، بدجنس، بدسگال

vicious (صفت)
فاسد، نا درست، شریر، بدکار، معیوب، بدطینت، بدسگال، تباهکار

پیشنهاد کاربران

شوم ، دوشمن ، بدخواه ، بدشگون
مثال ۱ : نور سرخ و بدسگال : معنی : نور قرمز و بدیمن
مثال ۲ : انقد با دوستای بدسگالت نگرد: معنی انقد با دوستای بدخواه و بدشگونت نگرد چون اونا دوستت نیستن ، دوشمنت هستند
بد اندیش و بد خواه
شوم رای. ( ص مرکب ) که رای و نظر نحس و بد دارد. بداندیشه :
مستهان و خوار گشتند از فتن
از وزیر شوم رای و شوم فن.
مولوی.
بَد رَگ
انکارکننده

فردوسی
ستم باد بر جان او ، ماه و سال
کجا ، بر تن شاه شد، بدسگال
بد فکر، بی فکر
خیر خواه
بداندیش