to bid farewell
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
بدرود
بدرود، وداع، خداحافظی
بدرود، وداع، خداحافظی، تودیع
زمین، بدرود، دره، مجرای کوچک، دنیا، جهان خاکی
بدرود، وداع، بدرودگویی، کسب اجازه مرخصی
بدرود
پیشنهاد کاربران
دیدگاه شماره 2:
همانگونه که کاربر /علی باقری/ نِشانِش کَرد، "بِدرود" در گذشته "پدرود" بوده است.
دو شیوه برای ساختار این واژه میباشد:
1 - پیشوندِ "پ" که برابر "پاد، ضد" است و در "آلودن، پالودن" میبینیم.
... [مشاهده متن کامل]
2 - نخست پاددرود بوده است، سپس "پادرود" و سپس "پِدرود" و سپس "بِدرود" شده است.
شما را نمیدانم، ولی من با 1 همسو تر هستم. زیرا دگرگونی ها در 2 خیلی زیاد است و 1 چَمواره ( =منطقی ) تر است.
بدرود!
همانگونه که کاربر /علی باقری/ نِشانِش کَرد، "بِدرود" در گذشته "پدرود" بوده است.
دو شیوه برای ساختار این واژه میباشد:
1 - پیشوندِ "پ" که برابر "پاد، ضد" است و در "آلودن، پالودن" میبینیم.
... [مشاهده متن کامل]
2 - نخست پاددرود بوده است، سپس "پادرود" و سپس "پِدرود" و سپس "بِدرود" شده است.
شما را نمیدانم، ولی من با 1 همسو تر هستم. زیرا دگرگونی ها در 2 خیلی زیاد است و 1 چَمواره ( =منطقی ) تر است.
بدرود!
پَدسوی ( =مخالفِ ) درود در پارسی است. برای پایان دیدار به کار می رود همانگونه که "درود" برای آغاز آن به کار می رود.
بدرود! ( این "بدرود!" هایی که می نویسم، دارای رازی هستند. رازی که می توانید بشکنید و چیزی گیرا به دست می آید )
بدرود! ( این "بدرود!" هایی که می نویسم، دارای رازی هستند. رازی که می توانید بشکنید و چیزی گیرا به دست می آید )
بدرود:
دکتر کزازی در مورد واژه ی "پدرود " می نویسد : ( ( پدرود ریختی کهن تر از " بدرود" است و این هر دو ریخت های پساوندی از "درود" به معنی تندرستی و رستگاری و بهروزی که در پهلوی دروت drōt بوده است. پدرود در زبان پهلوی پت دروت pat - drōt می توانسته است بود. ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( به پدرود کردنش رفتند پیش،
چنانچون بُوَد رسم و آیین و کیش ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، ۱۳۸۵، ص ۳۷۹. )
دکتر کزازی در مورد واژه ی "پدرود " می نویسد : ( ( پدرود ریختی کهن تر از " بدرود" است و این هر دو ریخت های پساوندی از "درود" به معنی تندرستی و رستگاری و بهروزی که در پهلوی دروت drōt بوده است. پدرود در زبان پهلوی پت دروت pat - drōt می توانسته است بود. ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( به پدرود کردنش رفتند پیش،
چنانچون بُوَد رسم و آیین و کیش ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، ۱۳۸۵، ص ۳۷۹. )
دو رود : پیوند دو رود ( روان. روح ) به یکدگر. هنگامه وصل دو روان
به دو رود : گسست دو رود ( روان، روح ) ز یکدیگر. به امید وصل دو روان
به دو رود : گسست دو رود ( روان، روح ) ز یکدیگر. به امید وصل دو روان
بدرود یک کلمه هست که قبل از ورود زبان عربی به عنوان خداحافظی می گفتند و مخالف آن درود هست👋🏻