بدخیمی


    malignancy
    malignity

مترادف ها

malignity (اسم)
بدطینتی، بدخیمی

پیشنهاد کاربران

خوشه در زبان ترکی سالخیم می گویند. واژه ی سالخیم از مصدر سالانماخ گرفته شده که معنی آویزان شدن و آویختن می دهد پس سالخیم یعنی آویخته و آویزان. سالخیم یعنی خوشه ای که آویزان است مثل خوشه ی انگور که در�
...
[مشاهده متن کامل]

ترکی به آن سالخیم گفته می شود و واحد شمارش خوشه ی انگور نیز می باشد. بیر سالخیم اوزم. ( یک خوشه ی انگور ) . . سال خیم ( خوشه آویزان شده ) . . . خوش خیم ( خوشه ایی که خوش و خوب است و در بدن متاستاز نمی دهد. و باعث نگرانی مریض نمی شود ) . . بدخیم ( خوشه ی بد که در بدن متاستاز می دهد. و باعث نگرانی مریض و خانواده اش می شود. که از همه دور باد )

خوشه در زبان ترکی سالخیم می گویند. واژه ی سالخیم از مصدر سالانماخ گرفته شده که معنی آویزان شدن و آویختن می دهد پس سالخیم یعنی آویخته و آویزان. سالخیم یعنی خوشه ای که آویزان است مثل خوشه ی انگور که در ترکی
...
[مشاهده متن کامل]
به آن سالخیم گفته می شود و واحد شمارش خوشه ی انگور نیز می باشد. بیر سالخیم اوزم. ( یک خوشه ی انگور ) . . . . . . سالخیم. بدخیم. خوش خیم ( خیم= خوشه ) . . . . سالخیم ( خوشه ایی که آویزان هست ) خوش خیم ( خوشه ایی که خوش است و متاستاز نمی دهد ) . بدخیم ( خوشه ایی که بد است و متاستاز می دهد )

بپرس