خبیی، بدکار، از روی بدخواهی، بد اندیش، از روی عناد
مترادف ها
پیشنهاد کاربران
بد اندیش را لفظ شیرین مبین
که ممکن بود زهر در انگبین
بوستان سعدی
که ممکن بود زهر در انگبین
بوستان سعدی
فاسد العقیده
بد فکر، کسی ک در مورد یه نفر بد فکر میکنه و یا بدش رو میخاد
شوم رای. ( ص مرکب ) که رای و نظر نحس و بد دارد. بداندیشه :
مستهان و خوار گشتند از فتن
از وزیر شوم رای و شوم فن.
مولوی.
مستهان و خوار گشتند از فتن
از وزیر شوم رای و شوم فن.
مولوی.
بد فکر، بد جستجو
بدسگال
بد فکر، بدون فکر
بد خواه
بدکامه