بخیه

/baxiye/

    stitch
    suture

فارسی به انگلیسی

بخیه چرخ
lock stitch

بخیه درشت زدن
baste

بخیه زدن
darn, sew, stitch, to stitch

بخیه زنی
suture

بخیه زنی تزیینی
smocking

بخیه زینتی
faggoting, fagoting

بخیه ضربدری
cross-stitch

بخیه گاه
groin

بخیه کردن
to stitch

بخیه یک در میان
stockinet, stockinette

مترادف ها

stitch (اسم)
کوک، بخیه، بخیه جراحی

seam (اسم)
خط اتصال، شکاف، درز، بخیه، درز لباس، رگه نازک معدن

suture (اسم)
شکاف، درز، چاک، بخیه

پیشنهاد کاربران

کوک:بخیه
کوک برشایی:بخیهء متقاطع.
دوزه، دوزش، دوزمان، دوزک
امید گرامی. بخشش از بخشیدن جدا شده که برابر قسمت است. گمانم بخشاییدن را بدیده داشته اید که برابر دلسوختگیست، گذشتن از جان یا گناه کسی.
بهر روی هیچکدام با پوزیدن و پوزش نزدیکی ندارد. پوزش : : عذرخواهی کردن و نُمایاندن پشیمانی از گناه یا کًردار بد، فروتنی و قدردانی است.
...
[مشاهده متن کامل]

شاهنامه در این زمیته هم یاری ارجداری به ما کندی. پیروز باشید

گاه گاه اید صدای خنده اش
شیخ پیدا هست اهل بخیه ای
بخیه واژه ای فارسی است که با بستن همریشه است. تبدیل واج های "س" و "ز" در زبان های ایرانی به "خ" رایج است. مانند همریشگی واژه های "بخشش" و "پوزش".
کن
بخیه : یک واژه ی ترکی است که از مصدر باغینماق یا باغلاماخ یا بوغماغ به معنی بستن با نخ و مسدود کردن ، در کیسه را با نخ بستن ، باغینماق در اصل بوده و به صورت ban و dand در انگلیسی دیده شده است در عربی و فارسی به شکل ها ی ، بخیه ، بستن آمده است .
...
[مشاهده متن کامل]

هر چیزی به بستن و بخشش مربوط باشد از باماق بوغماق ترکی است.

بخیه نردبان ( اصطلاح خیاطی ) : بخیه است که برای بستن دهانه های بزرگ استفاده می شود ، یا در عوض ، برای پیوستن به 2 قطعه الگوی یکپارچه. بخیه ها در زوایای درست به پارچه ساخته می شوند و یک شکل نردبان مانند ایجاد می کنند.
بخیه متقاطع ( اصطلاح خیاطی ) : یک بخیه دوزی که از 2 بخیه استفاده می کند تا از آن عبور کند تا یک شکل متقاطع ایجاد کند.

بپرس