بخشیدن


    absolve
    amnesty
    award
    bless
    contribute
    donate
    endow
    excuse
    forgive
    gift
    pardon
    remission
    spare
    lend
    to forgive or pardon
    to excuse
    to give
    to grant
    to bestow

فارسی به انگلیسی

بخشیدن به
confer, endue, grant

بخشیدن جرم
remit

بخشیدن گناه
remit

مترادف ها

give (فعل)
واگذار کردن، بخشیدن، دادن، تخصیص دادن، اتفاق افتادن، گریه کردن، عطاء کردن، ارائه دادن، رساندن، بیان کردن، افکندن، شرح دادن، نسبت دادن به، بمعرض نمایش گذاشتن، تقدیم داشتن

vouchsafe (فعل)
تسلیم شدن، تفویض کردن، بخشیدن، پذیرفتن، اعطا کردن، لطفا حاضر شدن، عطاکردن

present (فعل)
بخشیدن، معرفی کردن، ارائه دادن، اهداء کردن، تقدیم داشتن، عرضه داشتن

absolve (فعل)
پاک کردن، اعلام بی تقصیری کردن، مبرا کردن، بخشیدن، بری الذمه کردن، امرزیدن، عفو کردن، کسی را از گناه بری کردن

forgive (فعل)
بخشیدن، امرزیدن، عفو کردن، تبرئه کردن

donate (فعل)
بخشیدن، هدیه دادن، اهداء کردن، هبه کردن

remit (فعل)
خرد شدن، بخشیدن، امرزیدن، معاف کردن، پول رسانیدن، وجه فرستادن

give away (فعل)
بخشیدن، فاش کردن

assoil (فعل)
پاک کردن، بخشیدن، تبرئه کردن، روسفید کردن، ازاد کردن، مغفرت کردن، مرخص کردن، حل کردن، رفع کردن، تقاص پس دادن

portion (فعل)
بخشیدن، سهم بندی کردن، تسهیم کردن

dispense (فعل)
باطل کردن، بخشیدن، توزیع کردن، معاف کردن، باطل شدن

grant (فعل)
بخشیدن، تصدیق کردن، دادن، اعطا کردن، عطاء کردن، مسلم گرفتن

privilege (فعل)
بخشیدن، امتیاز مخصوصی اعطا کردن

pardon (فعل)
بخشیدن، معذرت خواستن

gift (فعل)
بخشیدن، هدیه دادن، پیشکش کردن، دارای استعداد کردن

spare (فعل)
بخشیدن، چشم پوشیدن از، دریغ داشتن، برای یدکی نگاه داشتن، در ذخیره نگاه داشتن

bestow (فعل)
بخشیدن، عطاء کردن

betake (فعل)
بخشیدن، توصیح کردن، واگذاردن، رفتن، صرف نظر کردن

condone (فعل)
بخشیدن، چشم پوشی کردن از، اغماض کردن

endue (فعل)
بخشیدن، دادن، اراستن، پوشاندن، وادار کردن، پوشیدن، بخشیدن به

indue (فعل)
بخشیدن، دادن، اراستن، پوشاندن، پوشیدن

پیشنهاد کاربران

لغتی کاملا ترکی است که مدلش عوض شده و به بخشین درلمده
اصل کلمه باغش هست
باغشلاماک یعنی بخشیدن
آش
باغش� بخشش
باغشلا�� ببخش
قاش
باش
پاش
ساش
آبپاش
شاواش
شادباش
...
[مشاهده متن کامل]

شاش
داش
لواش لواش
ساواش
کاش که تو ترکی استانبولی هم استفاده میشه کشکه� همون کاشکی
پس ترکی هست🔴🔴🔴

بخشیدن که در پارسی میانه مصدر سماعی ان بَختن بوده، و کارواژه ی بخشودن که با بن کنونی بخشای تا کنون بکار می رود، از بن ناهمسان و دیگرگون هستند زیرا که در پارسی میانه چم های این دو کارواژه هیچ همپوشانی ای
...
[مشاهده متن کامل]
نداشته اند ولی به گذشت زمان و فرگشت زبانی، زبان پارسی دچار کمی درهم امیختگی شده که کار بازشناختن برخی واژگان و کارواژگان را از همدیگر دشوار ساخته است. این پدیده هرچند تاکنون اسیب چندانی به زبان ما نرسانده است، اگر ادامه پیدا کند از رسایی و شیوایی زبان ما می کاهد و بی گمان زیانی بزرگ به زبان پارسی می رساند. از این رو ما باید چندانچه بتوانیم بکوشیم تا واژگان و کارواژگانی را که در گذشته از هم جدا شمرده می شده اند امروز نیز از هم بازدانیم و دیگرگون انگاریم.

بخش پذیر: مُنقسم، قابل انقسام، چیزی که پذیرای بخشیده شدن است.
پارسی را پاس بداریم: )
واژه هشت حرفی میشود.
ارزانیدن
انتقام نگرفتن
در بازی جدولانه دو، مرحله چهارم، جواب میشه: دادن.
leave sth in possession of someone
جرم درگذاشتن. [ ج ُ دَ گ ُ ت َ ] ( مص مرکب ) گناه بخشودن. آستین بر گناه کشیدن. از خطا درگذشتن. از تقصیر کسی گذشتن. بخشانیدن. و بخشایش. ( از مجموعه مترادفات ص 303 ) .
وهب. . .
بسیار عالی جناب باقری ؛ توضیحات تان فوق العاده بود ، سپاسگزارم .
confer a title/degree/honour etc on/upon=to officially give someone a title etc, especially as a reward for something they have achieved = bestow
ارزانی داشتن ، ارزانی دادن
مبذول داشتن
بخشیدن:
دکتر کزازی در مورد واژه ی بخشیدن می نویسد : ( ( بخشیدن در پهلوی بختن baxtan بوده است؛ از این واژه ، "بخت "در پارسی مانده است که به معنی سرنوشت و بهره ی آسمانی به کار برده می شود. ) )
( ( پدید آمد این گنبد تیزْ رو
...
[مشاهده متن کامل]

شگفتی نماینده ی نوبه نو؛
در او ، ده دو برج آمد پدید
ببخشید دانا ، چنان چون سزید ) )
معنی بیت : آنگاه که آسمان شگفت و تیز رو پدید آمد ۱۲ برج در آن پدیدار گردید. آفریدگار دانا ، بدان سان که سزاوار بود، آسمان را در این دوازده برج بخش کرد.
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 191 )

بخشیدن : در اصل پخشیدن به معنای پخش کردن چیزی بین دیگران بوده است ریشه کلمه پخش پاش پهلوی می باشد و کلمه پاش معکوش کلمه آش به معنای مخلوط کردن است همانگونه که معکوس جارو پارو - - و معکوس آلوده پالودن - - و معکوس آلایش پالایش می باشد.
donateبه معنای اهدا کردن چیزی به فقرا

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس