خوشایند، مهربان، دلپذیر، بخشنده، رئوف، توفیق دهنده، فیض بخش، زیر دست نواز، خیر خواه، مطبوع دارای لطف
placable(صفت)
مهربان، دلپذیر، مطبوع، ارام، بخشنده، دلجویی پذیر
پیشنهاد کاربران
بخشنده ( به انگلیسی: The Giver ) رمانی پادآرمان شهری برای کودکان اثر لوییس لوری است. این کتاب در جامعه ای که در ابتدا به عنوان جامعه ای آرمانشهری ارائه می شود و تدریجاً بیشتر و بیشتر پادآرمانشهری به نظر می رسد می گذرد. رمان پسری به نام جوناس را در دوازدهمین سال زندگیش پی می گیرد. جامعه درد و نزاع را با تبدیل به «همسانی» محو کرده است، برنامه ای که عمق احساسی را از زندگی ها زدوده است. ... [مشاهده متن کامل]
با وجود مناقشه و انتقاد که موضوع محتوای کتاب برای بچه ها نامناسب است، بخشنده برنده مدال نیوبری ۱۰۰۴ شد و بیش از ۵٫۳ میلیون نسخه فروش کرد. این رمان چهارگانه ای را تشکیل می دهد.
ابردست ؛ بسیار بخشنده : ابردستا ز بحر جود مرا عنبر درثمن فرستادی. خاقانی.
( فراخ آستین ) فراخ آستین. [ ف َ ] ( ص مرکب ) جوانمرد و صاحب همت و کریم و بخشنده. ( برهان ) ( آنندراج ) : فراخ آستین شو کز آن سبز شاخ فتدمیوه در آستین فراخ. نظامی. رجوع به فراخ شود.
صاحب کرامت . [ ح ِ ب ِ ک َ م َ ] ( ترکیب اضافی ، ص مرکب ) دارای بزرگواری . ارجمند. بزرگوار. بخشنده : ای صاحب کرامت شکرانه ٔ سلامت روزی تفقدی کن درویش بینوا را. حافظ. || ولی و عارفی که دارای کرامت باشد. رجوع به کرامت شود.
صاحب کرم. [ ح ِ ک َ رَ ] ( ص مرکب ) بخشنده. خداوند کرم : طمع را نباید که چندان کنی که صاحب کرم را پشیمان کنی. ؟
فراخ نان و نمک . [ ف َ ن ُ ن َ م َ ] ( ص مرکب ) بخشنده . آن که خوان گسترد و مردمان به میهمانی خواند و بنوازد : اگر خواهی برتر از مردمان باشی فراخ نان و نمک باش . ( قابوسنامه ) . فراخ آستین . فراخ دست . فراخ عطا. فراخ کندوری . رجوع به این ترکیب ها شود.