assign (فعل)واگذار کردن، اختصاص دادن، گماشتن، معین کردن، تعیین کردن، مقرر داشتن، بخش کردن، ارجاع کردن، قلمداد کردن، ذکر کردنshare (فعل)بخش کردن، سهم بردن، تسهیم کردن، قیچی کردنlot (فعل)جور کردن، بخش کردن، تقسیم بندی کردن، سهم بندی کردنdivide (فعل)جدا کردن، تقسیم کردن، بخش کردن، طبقه بندی کردن، پخش کردن، مجزا کردن، سوا کردن، قسمت کردنapportion (فعل)تقسیم کردن، تخصیص دادن، بخش کردنminister (فعل)بخش کردن، پرستاری کردن، خدمت کردن، کشیش کمک کردن، عبادت کردن
تقسیمبرخ کردن. [ ب َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) ایجاد کردن. ( از ناظم الاطباء ) . || بخش کردن. سهم کردن.بخش کردن bakhsh cardan ، سیلاب کردن کلمه ، تفکیک گویش کلمه به یک دو یا چند قسمت ، هجا بندی کلمه ، قطعه قطعه کردن لغت ، پاره بندی گویشی لغتچندبخشیspellingبخش کردن کیف+ عکس و لینک