بخت

/baxt/

    chance
    circumstance
    fortune
    hap
    hazard
    lot
    luck
    star
    happenstance
    mojo

فارسی به انگلیسی

بخت ازمایی
lottery, drawing, drawing

بخت النصر
nebuchadnezzar

بخت اور
talisman, mascot

بخت بد
mischance

بخت برگشته
unlucky

بخت به ما پشت کرده است
we are down on our luck.

بخت پنجاه درصد
even money

بخت خوب
felicity, mercy

بخت سنج
fortuneteller

بخت وار گزیدن
randomize

مترادف ها

chance (اسم)
تصادف، پا، فرصت، شانس، بخت، مجال

fate (اسم)
تقدیر، بخش، بخت، سرنوشت، فلک، نصیب و قسمت، قضا و قدر

luck (اسم)
طالع، سعادت، شانس، بخت، خوش بختی، اقبال، سعد کوفی، توفیق

fortune (اسم)
طالع، دارایی، اتفاق افتادن، شانس، بخت، مال، خوش بختی، ثروت، بحی واقبال

پیشنهاد کاربران

بخت: در گویش محلی بهبهان
واژه ای است برای قسم دادن کسی
بیشتر در مورد مردگان قسم داده می شود. مثال:
بخت پدرت، بخت برادرت، بخت امواتت
واژه بخت
معادل ابجد 1002
تعداد حروف 3
تلفظ baxt
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: baxt]
مختصات ( بَ ) ( اِ. )
آواشناسی baxt
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ لغت معین
کلمه بخت با کسره ب در زبان لری به معنای جدا کردن سبوس از آرد است
بخت = وقت وزمان فرصت های طلایی، زمان مهم وسرنوشت ساز، خلوتگه رسیدن به امیال وخواسته ها، دیدن فرصت آمدن شکار به پای خویش در کمینگاه صیاد، رسیدن آسان به باغ وتخت دولتمردی وپادشاهی، یافتن یارمطلوب درچشمه
...
[مشاهده متن کامل]
خلوت عشق بازی واجابت خواستگاری توسط معشوق، تجربه جهان رویایی که شبیه خواب جذاب باشد، تمام دنیا در کف دست خویش اسیر نمودن ، وصول بهترین آرزوها

سرنوشت یا اقبال بستگی داره به کجا به کار بره
بخت= درسدی از گمان است.
درسدی از گمان
این که
ازیک گرفتاری رها شویم.
در یک گرفتاری نژات پیدا کنیم.
اقبال, شانس, طالع, تقدیر, تعیین
تالع � در دست خود انسان است خواستن توانستن است اما این به خود انسان مربوط است که چقدر تلاش می کند.
طالع، شانس، اقبال، دولت، اختر، سرنوشت، بهره، نصیب، قسمت، بختک، عبدالجنه، کابوس

بخت :
دکتر کزازی در مورد واژه ی بخت می نویسد : ( ( بخت با همین ریخت در پهلوی کاربرد داشته است، به معنی بهره است و ریختی از " بخش" . "بخشیدن" نیز در پهلوی بختن baxtan بوده است همین ساختار را در واژه ی درفش و درخت نیز می توانیم یافت . ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( گیا رست با چند گونه درخت
به زیر اندر آمد سرانشان ز بخت ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 194 )

بخت : در زبان فارسی باستان بوختن به معنای نجات یافتن بوده و منظور از بخت شانس نجات یافتن است اجتمالا بخت النصر نیز به معنای نجات یافته توسط بت نَسَر بوده است .
دکتر کزازی در مورد " بخت" می نویسد : ( ( بیداری یا خفتگی بخت که در شاهنامه فراوان از آن سخن رفته است، بیشتر کاربردی باور شناختی است تا پندار شناختی :در اسطوره های ایرانی ، بخت زنده و جاندار انگاشته می شده است. از آن است که گاه پهلوان تیره روز ، به آهنگ برانگیختن بخت خویش از خواب، به سوی کوهی که جایگاه بخت ها شمرده می شده است روی می آورده است . ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( برفت او و این نامه ناگفته ماند
چنان بخت بیدار او خفته ماند. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 216. )

مهجور از بخت بد : دور افتاده از بد بختی ، آنکه به سوی خوشبختی می رود
چون اسیری ز بخت خود مهجور
رسن از گردنم نمی شد دور
( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص ۵۰۳ )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس