واژه ی �بخاری� در حقیقت ریشه ای کهن دارد و با زبان های اوستایی و پهلوی مرتبط است، اما باید دقیق بررسی کنیم. 
می توانیم متن شما را کمی علمی تر و منسجم تر کنیم و در انتها منابع کتابی معتبر هم ذکر کنیم. نسخه ی بازنویسی شده به شکل زیر است: 
 ...  [مشاهده متن کامل]  
 - - - 
واژه ی �بخاری� در فارسی معاصر به دستگاهی گفته می شود که برای گرما دادن یا حرارت دادن فضا مورد استفاده قرار می گیرد. این واژه از لحاظ ریشه شناسی به �بخور� مرتبط است، که خود سابقه ای کهن در زبان های ایرانی باستان دارد. 
در اوستایی، واژه ای مانند bāθra یا baθra وجود داشته که به معنای بخار، دود یا بخور است. همچنین در زبان پهلوی، واژه ای مشابه با شکل baxr یا baxra آمده است که همان مفهوم را منتقل می کند. 
بنابراین، واژه ی �بخاری� در فارسی مدرن نتیجه ی تحول معنایی و واجی از این واژه های کهن است. معنای اصلی آن در منابع باستانی نیز با بخار، دود و حرارت مرتبط بوده است و تنها با گذر زمان به معنای دستگاه گرمایشی امروزی تغییر یافته است. 
منابع کتابی معتبر:
1. Humbach, Helmut. The Gathas of Zarathustra and the Other Old Avestan Texts. Wiesbaden: Reichert, 1991. 
2. MacKenzie, D. N. A Concise Pahlavi Dictionary. Oxford: Oxford University Press, 1971. 
3. Darmesteter, James. The Zend - Avesta Part I: The Vendidad. London: Oxford University Press, 1880. 
4. Gray, Louis H. The Old Persian Inscriptions of Naqsh - i Rustam and Persepolis. Cambridge: Cambridge University Press, 1901. 
 - - -
Fireplace : شومینه ( Gas Wall Heater ) 
Gas Heater : بخاری
Electric Heater : گرم کن یا هیتر برقی
گاهی از واژه ی Furnace هم استفاده میشه
دستگاه اخطار نشتی گاز، هوا خوب است
وسیله ای که با گاز کار میکند
پارسیِ سَره برای بخاری: 
گرماساز
گرمادِه
گرماسوز
* فرهنگ بیست هزار ( ضیاءالدین هاجری )
Iron stove
محمد بخاری از محدثین و علمای بزرگ اهل سنت، معاصر امام هادی و امام جواد علیهما سلام و صاحب کتاب اصلی اهل سنت بنام �صحیح بخاری�
در گویش دری بخاری را چری می گویندchari بر وزن پری
جلال الدین بخاری ، مشهور به میرسرخ ، از عرفای قرن هفتم ، از مشهورترین خلفای شیخ بهاءالدین زکریا * و بنیانگذار سلسله جلالیه . وی فرزند سیدعلی ابوالمؤید بود. سلسله نسب سید جلال الدین با نُه واسطه به امام هادی علیه السلام می رسد ( فرشته ، ج 2، ص 412ـ413؛ زیدی ، ص 71 ) . جلال الدین در 595 ( غلام سرور لاهوری ، 1355ش ، ص 32 ) یا 596 ( آریا، ص 43 ) در بخارا متولد شد. مقدمات علوم متداول را زیر نظر پدرش به پایان رساند، سپس به عبادت و ریاضت مشغول شد و به پدر خود دست ارادت داد ( بخاری ، ص 9؛ غلام سرور لاهوری ، 1371ش ، ص 127 ) . پس از آن ، از بخارا به مکه و مدینه ( غلام سرور لاهوری ، 1355ش ، ص 34 ) و در 635، به شبه قاره هند رفت ( داراشکوه بابری ، ص 116 ) و در قریه بَکَّر ( بْهَکّر، امروزه در پاکستان ) ساکن شد و در آنجا با دختر شخصی به نام سید بدرالدین ازدواج کرد ( غلام سرور لاهوری ، 1371ش ، همانجا؛ همو، 1332، ج 2، ص 37 ) . سپس به مُلتان ، نزد بهاءالدین زکریا، رفت و سی سال در خانقاه شیخ بهاءالدین و در خدمت او ماند ( غلام سرور لاهوری ، 1371ش ؛ زیدی ، همانجاها ) و خرقه خلافت سلسله سهروردیه * را از وی گرفت ( غلام سرور لاهوری ، 1355ش ، ص 33 ) .  
 ...  [مشاهده متن کامل]  
پس از وفات شیخ بهاءالدین ( 661 یا 666 ) ، سیدجلال که از رقابت جانشینان ملتانی به ستوه آمده بود ( زیدی ، همانجا؛ اکرم ، ص 276 ) ، با اجازه شیخ صدرالدین عارف ( متوفی 684 یا 776 ) ، فرزند و خلیفه شیخ بهاءالدین ، از ملتان به قریه اوچ رفت و بقیه عمر خود را در آنجا به ارشاد مردم گذراند ( غلام سرور لاهوری ، 1371ش ؛ همو، 1355ش ، همانجاها ) . با آمدن او، اوچ به صورت مرکز اسلامی درآمد ( زیدی ، همانجا ) ، محله بخاریان در این قریه بنیان نهاده شد و نام قریه به «اوچ بخاری » تغییر کرد ( غلام سرور لاهوری ، 1371ش ، ص 128؛ اکرم ، همانجا؛ زیدی ، ص 71 ) . وی در ایالت پنجاب نیز به تبلیغ اسلام پرداخت و شهر جنگ ( جهنگ ) را در آنجا بنیان نهاد ( زیدی ، همانجا؛ اکرم ، ص 277 ) . 
جلال الدین علاوه بر میرسرخ ( زیدی ، ص 14 ) ، القاب بسیار دیگری داشت ، از جمله : جلال سرخ ( زیدی ، ص 71 ) ، منیرشاه ( همان ، ص 14 ) ، شیرشاه ( غلام سرور لاهوری ، 1332، ج 2، ص 35 ) و سرخپوش ( شیمل ، ص 354 ) . 
جلال الدین بخاری در 690 در اوچ وفات یافت و همانجا دفن شد. امروزه آرامگاه او زیارتگاه است ( غلام سرور لاهوری ، 133، ج 2، ص 38؛ همو، 1355ش ، ص 36 ) . به نوشته زیدی ( ص 72 ) ، به علت سیلی که در اوچ آمد جنازه او را به جای دیگری منتقل کردند که جای آن دقیقاً مشخص نیست . خانقاهی نیز با نام سیدجلال الدین بخاری در اوچ وجود دارد ( غلام سرور لاهوری ، 1355ش ، ص 60ـ61؛ تریمینگام ، ص 65 ) . 
اغلب تذکره نویسان سیدجلال الدین بخاری را با نوه اش ، سیدجلال الدین حسین بخاری ملقب به مخدوم جهانیان ، اشتباه گرفته اند ( زیدی ، همانجا؛ نیز رجوع کنید به جلال الدین حسین بخاری * ) . همان طور که در برخی منابع آمده است ، سیدجلال الدین صاحب سه پسر بود به نامهای سیداحمد کبیر، سیدبهاءالدین و سیدمحمد غوث ( فرشته ، ج 2، ص 415؛ داراشکوه بابری ، ص 116؛ بخاری ، ص 10ـ11 ) . دو تن از فرزندان سیداحمد بسیار معروف بودند: سیدجلال الدین حسین ملقب به مخدوم جهانیان ، و سیدصدرالدین راجا معروف به راجوقَتّال ( داراشکوه بابری ، همانجا؛ رضوی ، ج 1، ص 277 ) . اما به گفته رحمان علی ( ص 138 ) ، جلال الدین دو پسر به نامهای احمد و محمود داشت و مخدوم جهانیان پسر سیدمحمود بود. 
از آثار سید جلال الدین فقط می توان به بخشی از کتاب خلاصة العارفین اشاره کرد که مجموعه تقریرات شیخ بهاءالدین زکریا ملتانی است و به صورت خلاصه از زبان سه عارف بزرگ ( شیخ جلال الدین بخاری ، خواجه فریدالدین گنج شکر چِشْتی و خواجه نظام الدین اولیاء ) در سه بخش نقل شده است ( زیدی ، ص 114؛ برای آگاهی از نسخ خطی این کتاب رجوع کنید به منزوی ، ج 3، ص 1432 ) . کتابی نیز از خلیفه محمد رمضان درباره زندگی و کرامات سید جلال الدین ، به نام احوال سیدجلال الدین سرخپوش وجود دارد ( منزوی ، ج 11، ص 1075 ) . 
جلالیه . شاخه ای از سهروردیه است و پیروان آن از طرفداران شریعت در طریقت سهروردیه اند؛ یعنی ، به شریعت و اصول و عقاید اسلامی پایبندند ( نوشاهی ، ج 1، ص 153؛ زیدی ، ص 15ـ16 ) . طبق اکثر منابع ، سلسله جلالیه در اصل به جلال الدین بخاری ( میرسرخ ) منسوب است و او را بنیانگذار و مؤسس این سلسله می دانند ( زیدی ، ص 72؛ آریا، ص 45 ) . شوشتری ( ج 1، ص 146 ) پیروان وی را بخاریه خوانده است . اما برخی مخدوم جهانیان را بنیانگذار سلسله جلالیه یا جلالیه بخاریه دانسته اند ( مشکور، ص 311؛ تیتوس ، ص 127 ) . 
جلالیان به جلالی فقیر نیز شهرت دارند ( زیدی ، ص 16 ) و بیشتر آنان در اوچ ساکن اند. این سلسله در هندوستان شهرت بسیاری داشته است ( شیروانی ، ص 122 ) . به نوشته شیروانی ، فقیران جلالی خود را شیعه می دانند و به تبرّی قائل اند ( همانجا ) . آنها در دکن ، در محلی اجتماع می کنند که به آن پینوکنداه می گویند ( زیدی ، همانجا ) . آنان هر سال ، در اول جمادی الآخره ، با فقرای سلسله های دیگر جشنی برگزار می کنند و در آن نمایندگانی ، برای زیارت مقابر صوفیان بزرگ به مدت دو سال ، انتخاب می نمایند ( همان ، ص 16ـ17 ) . 
سلسله جلالیه یا درویشان جلالی را می توان شاخه ای از اهل فتوت دانست که به تدریج به قلندریه و بعد از آن نیز به خاکساریه جلالی نزدیک شدند ( زرین کوب ، ص 357، 373؛ برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به خاکساریه * ) . جلالیان از اواخر قرن هشتم به بعد به شاخه های کوچک تری تقسیم شدند. از گروههای کوچک تر این سلسله می توان به چیهالتان ، به معنای «چهل اَبدان »، اشاره کرد. آنان ادعا می کنند از بطن زنی زاده شده اند که چهل معجون عشق را نوشیده و صاحب چهل فرزند شده است ( تیتوس ، همانجا ) . 
برخی از ویژگیهای آنان عبارت است از:
1 ) در یک مکان مستقر نمی شوند و بیشتر ایشان اوقات خود را به سیاحت می گذرانند ( همانجا ) ؛ 2 ) به نماز و روزه و سایر عبادات ، اهمیت چ . . .