بخارا

/boxArA/

    bukhara
    steamer

پیشنهاد کاربران

بخارا ساده شده ( بخ آور ) آورنده بخ بدون شک به معنای ( سرزمین آب و نمناکی وخنکی ) است و همین دارا بودن اب در تمام دورانها باعث ابادی ان بوده است اصولا بخار به ابی گفته می شود که در اثر تابش به هوا می رود
...
[مشاهده متن کامل]

اسم بختیاری که شباهت عجیبی با بخارا دارد دارای بزرگترین منبع ابی ایران است
اسمهای فراوانی در ایران وجود دارد که با ( بخ ) شروع می شوند
خیلیها از روی حدس وگمان گفته اند چون جای علما بوده ان را بخاراگفته اند خوب قبل از علما اسمش چه بوده است ؟!
بدون شک سبب ابادی اب است نه علما

بخارا از شهرهای قدیم ایران که طی بی لیاقتی و بی کفایتی پادشاهان قدیم ایران، از کشور ما جدا شد. خوبه پادشاهی نیست دیگه وگرنه الان ایران تیکه تیکه شده داشتیم. 😒😬 Love Iran ♥️
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت.
اما بازی با کلمات، پیرامون ازبک و ازبکستان:
پیش فرض: اُزبَک: [عامیانه، اصطلاح] بی ریخت، ژولیده، ازخودراضی. پس هرجا اسم ازبک آمد منظور هرکس� بی ریخت و از خود راضی است.
...
[مشاهده متن کامل]

غذای ازبک ها اشکنه است. ( پایتخت ازبکستان تاشکند است. )
مگر آدم های ژولیده و بی ریخت سُم دارند؟! ( واحد پول ازبکستان سُوم است. )
ازبک ها گیوه می پوشند. ( خیوه یکی از شهرهای ازبکستان است. ) ��
رزم و جنگ آنها خوار و زشت است ( خوارزم از استان های ازبکستان است. )
به جای خوردن قند، میوه و ثمر آن را می خورند راستی قند چیه که میوه داشته باشد. ( سمرقند از استان های ازبکستان است. )
ازبک ها� بخار یا بخاری ندارند. ( بخارا از استان های ازبکستان است. )
ازبک ها زِر یا تِر می زنند. ( تِرمِذ یکی از شهرهای ازبکستان است. )
در ضمن شهر سبز ( محل تولد تیمور گورکانی ) یکی از شهرهای تاریخی ازبکستان است.
راستی در� پویانمایی "پهلوانان" که در مورد پوریای ولی است از شهر خوارزم، و اسم هایی چون تیمور نام می برد که می توان گفت که این پهلوان اهل خوارزم بوده است البته عده ای او را اهل خوی آذربایجان غربی می دانند اما آرامگاه وی در شهر خیوه ازبکستان وجود دارد البته آرامگاهی هم در شهر خوی آذربایجان غربی وجود دارد.

شمس الدین محمد بخاری در بخارا متولد شد و رشد و نمایش در بخارا بود. شیخ عباس قمی در منتهی آمال نسب وی را به علی بن سید محمد بن امام هادی علیه السلام می رساند
مترادف بخار: تبخیر، دم، دمه، دود، تف
برابر پارسی: دمه، مه، مهاب، خودستایی
الف تنبیه شاید هستش یا شباهت. . . مثل خودستایی، مثل مه و. . .
بخارا متضاد سمرقند است وآن را می توان با اصفات ذیل اثبات نمود:الف: بخارا= مکان گرمسیر قشلاقی یا باهوای ملایم، سمرقند= مکان سردسیرییلاقی
ب: بخارا = مردمان زیبا چشم، سمرقند= مردمان گندمگون زیبا. ج: بخارا= مردم تحصیل کرده وعالم ، سمرقند= مردم طبیعت دوست و پرکار
بخارا :دکتر کزازی در ذیل واژه ی " نو بهار" می نویسد : ( ( . "نوبهار " را در معنی بتخانه نیز می توانیم دانست: پرستشگاه های بودایی را که بتکده شمرده می شده اند ، در پارسی "بهار "می خوانده اند. بهار از ویهارای سانسکریت ستانده شده است و به گمان، بخارا نیز ریختی است از آن .
...
[مشاهده متن کامل]

( فرود آمد از تخت سام سوار
به پرده درآمد سوی نوبهار ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، ۱۳۸۵، ص ۳۸۳. )

بخارا ازکلمه باخ = نگاه کن گرفته شده وبه این دلیل به این مکان بخارا می گفتند که مردم این شهربخاطر چشم های قشنگی که دراحاطه خیل مژه های بلند وپرشماربود شهره بودند وبه قول حافظ ترک شیرازی هم گونه های پرگوشت
...
[مشاهده متن کامل]
سمرقندی را دارد وهم چشم های قشنگ بخارایی را ولی ازمنظر باستانی بخارا یعنی مصدر وسرچشمه ومحل رشد ونمای دانشمندان وبه قول معرف شهر نخبه گان قدیمی تاریخ که این هم چشم وچشمه ی جوشان علم ومعرفت است وزیباترازچشم ظاهری وفانی انسان است لذا بخارا به این دومعنا صدق فوق صدق می نماید.

بُخارامعروف به بخارای شریف [۱] ، پنجمین شهر بزرگ ازبکستان، و مرکز استان بخارا است. شهر بخارا در جلگهٔ واقع در مسیر سفلای رود زرافشان و کنار کانال شاهرود ( شهر رود ) واقع است. جمعیت این شهر بر اساس برآورد سال ۲۰۰۹ حدود ۲۶۳٫۴۰۰ نفر و به همراه حومه حدود ۳۸۳٫۴۰۰ نفر بوده است.
...
[مشاهده متن کامل]

بخارا ( همراه با سمرقند ) یکی از دو شهر عمدهٔ تاجیک نشین و فارسی زبان ازبکستان[۲] است. اکثریت مردم بخارا تا امروز نیز به زبان فارسی با گویش ویژه آسیای مرکزی که امروزه به زبان فارسی تاجیکی معروف شده حرف می زنند که برخی منابع میزان فارسی زبانان این شهر را ۹۰٪ هم ذکر کرده اند. [۳] ازبکها و یهودیان هم در بخارا زندگی می کنند. [۴]
بخارا از قدیمی ترین شهرهای فرارودان است که خود شهر بیش از ۲۵۰۰ سال قدمت دارد اما سابقهٔ سکونت انسان ها در محلی که این شهر بر آن بنا شده به هزاره دوم پیش از میلاد می رسد. بخارا در کنار جادهٔ ابریشم قرار گرفته و کامل ترین نمونه یک شهر سده های میانه در منطقه آسیای مرکزی به شمار می رود که نمای تاریخی باستانی آن تا حد زیادی دست نخورده باقی مانده است. از مهمترین بناهای تاریخی واقع در آن مقبره امیر اسماعیل سامانی که از شاهکارهای معماری مسلمانان در سده دهم میلادی به شمار می رود و تعداد زیادی مدرسه متعلق به سده هفدهم میلادی است. هسته تاریخی مرکزی بخارا در فهرست میراث تاریخی جهانی بشر یونسکو به ثبت رسیده است. [۵]
پنبه و آلو از مهم ترین محصولات کشاورزی بخارا به شمار می آیند، چنانکه آلوی بخارا در ایران به طور کامل شناخته شده است.
محتویات [نمایش]
پیشینه نام [ویرایش]
دربارهٔ نام بخارا نظرها متفاوت است. بعضی برآنند که بخارا به معنای پرستشگاه است که در زبان سنسکریت به صورت «ویهارا» آمده است. جوینی بخارا را مجمع بزرگان هردین نامیده و بخارا را مشتق از «بخار» دانسته است. بعقیدهٔ وی این واژه به واژهٔ بت پرستان اویغور و ختای نزدیک است که معابد ایشان را بخار گویند و در زمان گذشته نام شهر بُمْجِکَث بوده است . به گفتهٔ فرای: شهری به نام بُخار در ایالت بیهار هند وجود داشت که ریشهٔ هر دو نام را ویهارا گفته اند که بر معابد بودایی اطلاق می شود. احتمال دیگر آن است که نام بخارا مشتق از بخارک سغدی باشد.
چینیان از سدهٔ پنجم آن را «نومی» نوشته اند که با نام نومیجکت مشهور در عهد اسلامی مطابقت دارد. بخارا که نام چینی آن را «بوخو» نوشته اند نخستین بار به احتمال در نوشتهٔ هسیوآن تسانگ جهانگرد بودایی چینی که در ۶۲۹ م از بخارا دیدن کرده، آمده است.
مقدسی بنابر قولی ریشهٔ نام بخارا را «کوه خوران» نوشته که گویا «ه» و «و» را برای تخفیف انداخته اند که «کخارا» شد. سپس «ک» را به «ب» بدل کردند تا ریشه اش از مردم پنهان ماند.
بر سکه های مسین بخارا این نام به صورت «پوخار» آمده است. «رویداد نامهٔ مسیحی سغدی» عنوان فارسی «خواتو» را درمورد بخارا به کار برده که به معنای خدا و بزرگ است و حالت جمع آن در متون بودایی به صورت «گودائوته» ( = قوقائوته ) آمده است. عنوان فرمانروایان بخارا، بخار خدات ( سغدی : بوکارکودات ) بود، که بخار خدات را متأثر از زبان عربی، و اصل آن را بخار خدا دانسته است ) . عنوان سغدی «گَوْ» ( = قو ) از قدیم ترین عنوانهای آسیای مرکزی است که پیش از سدهٔ چهارم بر سکه های ضرب شده در بخارا دیده شده است. بر سکه های مسین بخارا نخست واژهٔ «پوخار» و در سمت چپ آن عنوان «گَو» ضرب شده است واژهٔ پوخار را می توان برآمده از واژهٔ سغدی «فوخار» به معنای نیکبخت دانست. گرشویچ و هنینگ آن را صورتی از واژهٔ «فرخ» در پارسی میانه دانسته اند. در متنهای سغدی مسیحی «فوخار» به معنای فرخ صورت دیگری از واژهٔ یاد شده در پارسی میانه است.
تاریخچه [ویرایش]
یافته های باستان شناسی و وجود اشیائی از عصر مفرغ، نشانه ای بر وجود زیستگاههایی در بخارا طی هزارهٔ دوم پیش از میلاد است. [۵] در عهد باستان، ایرانیان در اطراف رود زرافشان جایگاه ها و شهرهایی داشتند. در واقع بخارا یکی از آبادی های متعددی بوده که در دهانه رود زرافشان واقع شده بودند. مدرکی وجود ندارد که در آن دوران رود زرافشان به آمودریا رسیده باشد در نتیجه می توان تصور کرد که در هزاره نخست پیش از میلاد با استفاده از تکنیک های آبیاری آن زمان جمعیت در حال افزایشی در این منطقه سکونت داشته اند که از آب زرافشان برای گسترش زمین های قابل کشت این آبادی ها استفاده می کردند. [۶] نام واحهٔ بخارا در کتیبهٔ داریوش در بیستون، «تاریخ» هرودت و نیز در اوستا نیامده است. می توان چنین تصور کرد که بخارا در در روزگار هخامنشیان جزو ساتراپ نشین سغدیانا ( سغد ) بوده است. در سال ۳۳۰ ق. م. در تصرف اسکندر مقدونی درآمد. بعد جزء دولت یونانی باختری گردید. در سدهٔ ششم م. ترکان بیابانگرد آن را متصرف شدند و در سدهٔ هفتم چینی ها. در سال ۷۰۵ م. اعراب آن را تصرف کردند و تا سدهٔ نهم در تصرف خلفای اموی و عباسی بود.
سکه هایی با نوشته های به زبان سغدی بخارایی ( همریشه با زبان پارسی ) و با الفبایی آرامی ( خط عربی و فارسی نیز ریشه ای آرامی دارد ) متعلق به سدهٔ چهارم و پنجم میلادی به در این منطقه کشف شده است. [۷]
هم زمان با ظهور اسلام در فرارود، در بخارا زنی حکومت می‏ کرده است که نام او در تاریخ نامه ها نمانده است. به نوشته تاریخ بخارا هنگامی که‏ بخارا - خداه ( فرمانروای بخارا ) که بیدون نام داشت، درگذشت، «از وی پسری شیرخواره ماند نام او طغشاده». [۸] به‏ همین دلیل، مادر طغشاده که زنی‏ بسیار مقتدر بود، به نیابت از فرزندش زمام امور بخارا را به دست گرفت. [۹]
در سال ۵۳ هـ. ق. عبیدالله بن زیاد از جانب معاویه والی خراسان‏ شد. [۱۰] ملکه بخارا در سال ۵۴ قمری یعنی در آن هنگام که عبیداللّه بن زیاد برای‏ گرفتن شهر بخارا آماده می‏ شد از ترکان ساکن در پیرامون قلمرو خویش‏ کمک خواست. [۱۱] وی در حالی ‏که در انتظار نیروی کمکی ترکان به سر می‏برد، با شگردی مناسب، ح . . .

بپرس