بحث کردن


    argue
    dispute
    controvert
    debate
    discourse
    discuss
    to argue
    to debate or dispute
    to discuss
    to treat

مترادف ها

treat (فعل)
رفتار کردن، مربوط بودن به، مهمان کردن، سالم کردن، درمان کردن، تلقی کردن، مورد عمل قرار دادن، بحث کردن، درمان شدن

tussle (فعل)
تقلا کردن، نزاع کردن، بحث کردن

پیشنهاد کاربران

سروکله زدن
joust with
سخن راندن از ( ز ) ؛ گفتگو کردن در باره موضوعی. بحث کردن از :
چو شاپور شد زین سرای کهن
ز بهرام شاپور رانم سخن.
فردوسی.
غمین گشت و سودابه را پیش خواند
ز کاوس چندی سخن ها براند.
فردوسی.
...
[مشاهده متن کامل]

بنه برنهاد و سپه برنشاند
ز پیکار خسرو سخنها براند.
فردوسی.
ازآن شارسان پس مهان را بخواند
وزآن رنج برده سخن ها براند.
فردوسی.
پراندیشه دل گیو را پیش خواند
وزآن خواب چندی سخن ها براند.
فردوسی.
هیچ شه را در جهان آن زهره نیست
کو سخن راند ز ایران بر زبان.
فرخی.
بسی مژده داد از بلنداخترش
سخن راند باز آنگه از دخترش.
اسدی.
سخن چند راندند از رزمگاه
وزآنجا بچندان گرفتند راه.
اسدی.
- سخن راندن با ؛ مکالمه کردن با. گفتگو کردن با :
سپهدار دستان مر او را بخواند
سخن هر چه بشنید با او براند.
فردوسی.
نویسنده نامه را پیش خواند
سخن هر چه بایست با او براند.
فردوسی.
سخن های شاهان همی خواندیم
وزآن با بزرگان سخن راندیم.
فردوسی.
سیاوش را در بر خویش خواند
ز هر گونه با او سخن ها براند.
فردوسی.
دبیر خردمند را پیش خواند
سخن های شایسته با او براند.
فردوسی.
سخن با وی بسیار با تواضعراند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 379 ) :
ببد دایه دل خیره آمد دوان
سخن راند با دختر اردوان.
اسدی ( گرشاسبنامه ) .

ا نتقاد دعوا
بحث کردن: جستجو کردن.
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۱۲۷ ) .

بپرس