این را از من به یادگار داشته باشید:هیچ گاه، هیچ گاه، هنگامی که می خواهید چیزی را بسنجید ( =نقد کنید ) ، همه آنها را یک جا ننویسید.
برای نِمونه، اگر شما سشنجه ( =نقد ) های A و B و C و D را به چیزی دارید، همه اینها را یک جا نگویید، و نخست {A} را بگویید، سپس B و. . . . .
... [مشاهده متن کامل]
چرا؟
چون آن کسی یا کسانی که در برابر شما هستند ( یعنی اینکه آن سویِ بحث هستند و مخالف شما هستند ) ، به آسانی می توانند آنهایی را که نمی توانند به آنها پاسخ دهند را نادیده می گیرند و خود را پیروز می کنند.
پس شمرده شمرده، آنها را بگویید تا آنها را گیر بیندازید!
یک چیز دیگر هم این است که اگر دیدید آن یا آنها چرت و پرت می گویند، گفتگو را ول کنید چون به راستی که اگر باز هم به گفتگو بپردازید، جوش می آورید!
بِدرود!
بَحَث:
به معنی کندن زمین برای یافتن چیزی را گویند. فبَعَثَ اللَّهُ غُرَابًا یَبْحَثُ فِی الْأَرْضِ لِیُرِیَهُ کَیْفَ یُوَارِی سَوْءَةَ أَخِیهِ. مباحثه به گفتگوی علمی برای کندوکاو در امری جهت بیرون کشیدن حقیقت پنهان را گویند. متضاد بحث، یَدُس است که به پنهان کردن چیزی در خاک را گویند.
ما {بحث/جدال/deate} را داریم که اگر ساختار {debate} را بررسی کنیم، داریم:
1 - dis:پیشوندی است که در پارسی {گُ/وی} را به جایِ آن داریم.
2 - bate:هَمان {beat} است به چَمِ {ستیختن}.
پس از این روی می توانیم به جای اینها بگوییم {گُسخیتن/ویستیختن}.
بِدرود!
در تایید صحبت کاربران محترم دیگر که ریشه واژه بحث را جدل، بگو و مگو به درستی اشاره کردند، این مورد را اضافه کنم که
متاسفانه تعبیر نادرست متون ادبی موجب تولید کاربرد اشتباه این واژه شده است
### مانند:
... [مشاهده متن کامل]
* چرا = پاسخ مثبت به پرسش
* باب = معادل و مخفف شده �در مورد�
### واژگان صحیح
( سمت مخالف واژه جدال [که نتیجه آن همیشه: برنده و بازنده و یا عدم تفاهم] )
* گفتمان
* صحبت
* مباحثه
* کنکاش
واژه بحث
معادل ابجد 510
تعداد حروف 3
تلفظ bahs
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی]
مختصات ( بَ ) [ ع . ] ( مص ل . )
آواشناسی bahs
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع لغت نامه دهخدا
... [مشاهده متن کامل]
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
واژه بحث که به نظر بنده چهره عربی پیدا کرده یا بهس یا در ایران باستان واژه بس وس گفت می شود چون بس از ریشه وس است بهترین واژه جایگزین گفتگو هست.
ستیزگویی، ستیزگفت، کشمکشگویی، تندگفتمان، تندگفتگو، ستیزگفتمان، ستیزگفتگو، تندگفت، گفت کشمکش، تندگویی،
ستیزگویی
واژه بحث کاملا پارسی است چون در عربی می شود یناقش در ترکی می شود تارتشماک این واژه یعنی بحث صد درصد پارسی است.
آمیخته واژه ی �بگو مگو� که کاربری در بالا آن را برابر واژه ی از ریشه عربی �بحث� انگاشته، گزافه گویی است؛ �بگو مگو� حتا اندکی هم شده از آرش و مانشی فراتر از �بحث� برخوردار است و به آرش �جَدَل� از ریشه ی
... [مشاهده متن کامل] عربی نزدیک تر می شود؛ به همین شَوَند در گفتارهای پارسی آمیخته به عربی از �بحث و جدل� سخن رانده می شودکه بجای آن می توان گفت و نوشت: �ستیزه و بگو مگو�؛ روندی که با ستیزده می آغازد و با بگومگو پی گرفته شده و باید بیفزایم درباره ی ما ایرانیان که بجای مغزی سرد از مغزی گرم و گاه جوشان برخورداریم به زد و خوردهای گاه خونین می انجامد.
بگو، مگو= بحث= وُتیژ، چَرچ، ستیزه، تویژینه وه، ویمَرس، ویمر
برگرفته از فرهنگ نامه ( ( چیلو ) ) .
اسل شناسی واژگان فارسی از ( ( زبان روزمره ) ) و ( ( زبان سازی دیرینه و نو ) ) .
نویسنده: # امیرمسعودمسعودی مسعودلشکر نجم آبادی
... [مشاهده متن کامل]
# آسانیک گری
# asanism
# asaniqism
راهنمای بهره برداری و اسفایده.
ساختار نوشته شدن برابری واژه ها :
اسل= ساختگی= اسل های دیگر
معنی بحث: بگو مگو/ دعوای لفظی
در مجمع البیان گفته کلمه ( بحث ) در اصل به معنای جستجوی چیزی از لابلای خاکها بوده ، سپس در مورد هر جستجوئی استعمال شد.
بحث برانگیز برابرش میشود پر کشمکش
گفتاورد
بَحثیدن.
م. ث
بحثیدن باید بدون درگیری لفظی و مغلطه کردن انجام بگیرد.
ستیزه
از دید من، باریک ترین واژه ی پارسی همتراز با واژه های از ریشه عربی �بحث� و �مقال�، واژه ی �ستیزه� است که آن را نباید با واژه ی �ستیز� با آنکه هر دو از ریشه ی �ستیزیدن� هستند، یکی پنداشت. �ستیزه� به آرش گفت و گپی همراه با چالش میان دو یا چند تن با یکدیگر است. به این ترتیب، برخی برابرهای یاد شده در بالا چون �گفت و شنود�، � گفتگو� و �مذاکره�، اگر نگویم نادرست، ولی نارسا هستند.
... [مشاهده متن کامل]
گفت وگو
پژوهش و جستجو
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
چَرچ ( سنسکریت: چَرچَ )
ویمْر ( سنسکریت: ویمَرسَ )
وُتیژ ( کردی: وتوویژ )
توژیب ( کردی: تویژینه وه )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)