بجا اوردنrecognition, solemnizeبجا بودنappositeness, propriety, aptitudeبجا گذاشتنsetبجا نمودار کردنvindicate
proper (صفت)شایسته، مناسب، مطبوع، بجا، بموقع، مخصوص، چنانکه شاید و بایدright (صفت)راست، صحیح، درست، واقعی، بجا، محقق، ذیحق، درست کار، قائمfitting (صفت)مناسب، بجا، بموقع، بموردjust (صفت)درست، مقتضی، بجا، منصف، بامروت، منصفانه، مستحق، بی طرف، فریور، عادل، با عدالت، باانصاف، مشروعapposite (صفت)مناسب، خوشایند، بجا، در خورtimely (صفت)بجا، بموقع، بهنگامapropos (صفت)شایسته، بجا، بموقعopportune (صفت)مناسب، بجا، در خور، بموقع، بهنگامwell-timed (صفت)بجا، بموقع، بهنگام، بمورد، در وقت مناسب