بت

/bot/

    idol
    god
    graven image

فارسی به انگلیسی

بت اقوام سامی
baal

بت پرست
heathen, pagan, idolater, idolatrous

بت پرستانه
idolatrous

بت پرستی
idolatry, paganism, idolater

بت تراش
idol-maker

بت ساختن از
idolize

بت سازی
idolization

بت شکنی
iconoclasm

بت واره
fetish

بت واره ساختن
fetish

بت واره گرایی
fetishism

مترادف ها

fetish (اسم)
طلسم، بت، صنم

eidolon (اسم)
شبح، تصویر خیالی، بت

idol (اسم)
لافزن، بت، صنم، معبود، خدای دروغی، دغل باز

juju (اسم)
طلسم، افسون، بت، نظر قربانی

پیشنهاد کاربران

بتهای، تنی. خودی. دیگری. آیینی. گروهی. باوری. نسلی ونیایی و . . . . را به قلم دانستنیها فرو ریزیم.
به زبان بلوچی چابهاری میشه برنج
آریایی جاوید
بت = پت =پتی
به معنای خالی تهی تنها است
معنای عربی ان وثن به معنای از سنگ
در کوردی به سنگ سان می گویند
طاق و سان یعنی طاقی که از سنگ است.
در لری بویراحمدی
بُت - bot
به معنی گلو هست
این کلمه در جنوب کشور استفاده میشه و فقط مختص لرها نیست، به عنوان مثال در اصفهان هم این کلمه استفاده میشه که به احتمال زیاد بخاطر هم جواری و ساکن بودن لرها در استان اصفهان این کلمه استفاده عام داره
ربه
فغ. . . .
:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " " می نویسد : ( ( بت با همین ریخت در پهلوی به کار می رفته است. در ریشه و خاستگاه این واژه دو دیدگاه فرا پیش نهاد شده است: یکی آن است که بت برآمده از بوئیتی است که نام دیوی در اوستاست ؛ دودیگر که سنجیده تر می نماید آن است که بت از نام بودا، در پهلوی بوتاسپ butāsp برگرفته شده است . ایرانیان زرتشتی بوداییان را از آن روی که تندیسهای بودا را در " بهار" های خویش می نهاده اند و می پرستیده اند بت می شمرده اند و از آنجا واژه ی بت که کاربردی کهن نیز ندارد، می تواند بود که از نام بودا برامده باشد . در بندهشن نیز بت دیوی است که بوداییانش می پرستند .
...
[مشاهده متن کامل]

واژه کهن و نژاده ی بت در پهلوی ازدس uzdēs بوده است و در این زبان، بتکده ازدسچار خوانده می شده است . ) )
( ( برون آورید از شبستان اوی
بتان سیه موی و خورشید روی‏ ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 312. )

بغ
در زبان لری میشود ( گلو )
در ادبیات فارسی معانی دیگری دارد ( مجسه . خدا.
به هانی گلوله خورد اندر بتم
که تاوی افتاد در تنم
به مردی زار گریه ام
که کودک هی میخدید به مردیم!
در گویش افغانستانی یعنی کفش ، چکمه و بوت
نگار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس