بایسته

/bAyeste/

    compulsory
    essential
    imperative
    indispensable
    necessary
    requisite
    stipulation
    proper

فارسی به انگلیسی

بایسته بودن
behoove

بایسته ها
occasions

بایسته کردن
necessitate

مترادف ها

required (صفت)
خواسته، ضروری، بایسته

necessary (صفت)
ضروری، واجب، لازم، بایسته، بایا، دروار

needed (صفت)
ضروری، مطلوب، بایسته

necessitous (صفت)
محتاج، واجب، لازم، بایسته

requisite (صفت)
ضروری، بایسته

پیشنهاد کاربران

بایستن: لزوم.
باینده: لازم.
بایسته: ملزوم.
بایندگی: لازمیت.
بایستگی: ملزومیت.
پارسی را پاس بداریم: )
وقتی کاری برای تحقق کار دیگری بودنش ضرورت دارد و نیاز است می گوییم آن کار ضرورت دارد و بایسته است . مثلا برای رفع تحقق تشنگی ضرورت دارد آب نوشید و باید آب نوشید و بایسته است.
بایا. ( نف ) باینده . که باید. بایست . ( از فرهنگ شعوری ) . دربایست . ( فرهنگ اسدی ) ( برهان قاطع ) . بایسته . از ریشه ٔ بایستن است . ( فرهنگ رشیدی ) . آنچه در کار بوده و محتاج ٌالیه باشد. ( ناظم الاطباء ) . واجب . ضروری . وایا. ( از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 150 ) . محتاج ٌالیه . ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) . لابدٌمنه . ضرور. ( فرهنگ جهانگیری ) . محتوم . لازم . دروا. وایه . رشیدی و مؤلف فرهنگ نظام نویسند: مخفف بایان است اما براساسی نیست و بایان خود صفت فاعلی است :
...
[مشاهده متن کامل]

بایاتری به مصلحت عالم
از بهتری به سینه ٔ بیماران .
سوزنی .
از بهر تازه بودن دلهای خاص و عام
بایاتری بسی ز نم ابر بر نبات .
سوزنی .
و رجوع به بایستن شود.

نیازین
اهمیت
در احکام قضایی قبل از انقلاب در احکام صادر از جانب قضات این دو کلمه بکار میرفته بر خلاف اکنون . خداوند از شما راضی و خشنود باشد

بپرس