بایستن


    behoove
    get
    must
    need
    want
    to be necessary

پیشنهاد کاربران

بایستن: لزوم.
باینده: لازم.
بایسته: ملزوم.
بایندگی: لازمیت.
بایستگی: ملزومیت.
پارسی را پاس بداریم: )
بایستی ( آینده ) یعنی : لازم است
می بایست ( گذشته ) یعنی : لازم بود
از �بایستن� بیشتر ، ساخت های �باید� ( مضارع ساده، سوم شخص مفرد ) ، � بایست � ( ماضی ساده، سوم شخص مفرد ) ، � می بایست � ( ماضی استمراری ، سوم شخص مفرد ) و � بایستی � ( صورت قدیم ماضی استمراری ، سوم شخص مفرد ) به کار می رود .
دستور زبان فارسی ۱ دکتر حسن احمدی گیوی ، دکتر حسن انوری
بایستن در پهلوی اپایستنapāyistan بوده است .
ز آغاز باید که دانی درست،
سر ِ مایه ی گوهران، از نخست؛
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 188 )

بپرس