باوقار

/bAvaqAr/

    gracious
    grave
    reserved
    sober graceful
    stately
    sober
    demurely
    graceful
    gracefully
    solemnly
    stately

مترادف ها

adult (صفت)
بالغ، بزرگ، کبیر، به حد رشد رسیده، با وقار

dignified (صفت)
بزرگ، با وقار، موقر، بلند مرتبه، عالی مقام، معزز، عالیجناب

courtly (صفت)
با وقار، خاصگی، مودب، شایسته دربار

stately (صفت)
با وقار، مجلل، با شکوه

ladylike (صفت)
با وقار، زن صفت، بانووار

grand (صفت)
جدی، بزرگ، با وقار، عظیم، عالی، مشهور، مجلل، والا، بسیار عالی با شکوه

superb (صفت)
با وقار، بسیار خوب، عالی، با شکوه

substantial (صفت)
محکم، با وقار، مهم، ذاتی، اساسی، جسمی، قابل توجه

پیشنهاد کاربران

نیکومنش
سنگین و رنگین. [ س َ ن ُ رَ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) در تداول ، باوقار. موقر.
صاحب وقار ؛ آهسته و بردبار.
گران رکاب. [ گ ِ رِ ] ( ص مرکب ) کسی را گویند که در روز جنگ به حمله خصم از جا نرود و ثابت قدم باشد و جای خود را نگاه دارد. ( برهان ) ( آنندراج ) ( غیاث ) . || کنایه از مردم آرمیده و باتمکین. ( برهان ) .
جنتلمن
متین. . . .
سنگین باعظت بااحترام متین باشکوه بامحبت .
محبوبیت بسیارفراوان حضورطرف باوقاردرهرجاخیلی پررنگه
بامهابت، باهیبت، جاافتاده، رزین، سنگین، متین، موقر، وزین، نجیب
متین موقر

نجیب

بپرس