باور کردن


    believe
    to believe

مترادف ها

credibility (اسم)
اعتبار، باور کردن، قابل قبول بودن

believe (فعل)
باور کردن، معتقد بودن، اعتقاد داشتن، عقیده داشتن، اعتقاد کردن، گمان داشتن، ایمان اوردن

پیشنهاد کاربران

باوریدن
تصدیق کردن
در فارسی از باور و کردن استفاده میشه ولی در ترکی فعل ساده دارد. ( اینانماق )
- دل سپردن به گفت یا گفته یا گفتار کسی ؛ باور کردن بدان. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . پذیرفتن آن :
چنین گفت کای گرد بیداردل
به گفت بهو خیره مسپار دل.
اسدی.
چون سخنگو سخن بپایان برد
هرکسی دل بر آن سخن بسپرد.
نظامی ( از آنندراج ) .
باور کردن در چیزی، باور کردن به چیزی، باوریدن چیزی

بپرس