باهوش

/bAhuS/

    genius
    intelligent
    smart
    clever
    brainy
    intelligrnt
    gifted
    penetratin
    penetrating

فارسی به انگلیسی

باهوش شدن
smarten

باهوش و استعداد
brilliant

باهوش کردن
smarten

مترادف ها

apprehensive (صفت)
بیمناک، نگران، درک کننده، با هوش، زود فهم

bright (صفت)
درخشان، فروزان، زرنگ، تابان، روشن، با هوش، تابناک، افتابی، باکله

clever (صفت)
با استعداد، زیرک، زرنگ، چابک، معقول، با هوش، ناقلا، با خرد

understanding (صفت)
ماهر، با هوش، مطلع، فهمیده

smart (صفت)
فعال، زیرک، زرنگ، چالاک، با هوش، شیک، ناتو، جلوه گر

keen (صفت)
تند، حاد، تیز، حساس، زیرک، مشتاق، با هوش، مایل، قوی، شدید، خاطرخواه

shrewd (صفت)
زیرک، زرنگ، حیله گر، با هوش، ناقلا، موذی

spry (صفت)
زرنگ، چابک، چالاک، فرز، سریع، با هوش، دانا، قشنگ

intelligent (صفت)
با هوش، هوشمند، سریع الانتقال

ingenious (صفت)
ماهر، با هوش، دارای قوه ابتکار، ناشی از زیرکی، مبتکر، دارای هوش ابتکاری، مخترع

spiffy (صفت)
با هوش، زیبا، عالی، خوش منظر، تمیز

knowing (صفت)
با هوش، دانا، کاردان، فهمیده، عارف، زیرکانه، با ادراک

sagacious (صفت)
زیرک، با هوش، دانا، هوشمند، بافراست

knowledgeable (صفت)
زیرک، با هوش، مطلع، بصیر، قابل درک، وارد بکار

precocious (صفت)
نا بهنگام، با هوش، زود رس، فلفلی، پیش رس

swish (صفت)
با هوش

پیشنهاد کاربران

از یه پسر زرنگ پرسیدم:
تو اینقدر باهوشی؛ پس چی میخوی بشی؟
گفت: پلیس تا دزد بگیرم وبندازم زندان.
گفتم: اگه زندان پر شد پس چِکار میخوی بکنی؟؟
گفت: یه زندان بزرگتر بسازم!
گفتم:عجب!
مگه باهوش وزرنگ نیستی؟؟؟
...
[مشاهده متن کامل]

گفت:چرا؟هستم!
گفتم: پس دانشمند شو و از دزدی ودزدشدن جلوگیری کن!
گفت:این یه راهی سخت هست!
. . .

ذکیه
گیرنده ذهنی قوی وبه جادریافت کننده صحیح ودرست هر مساله ای.
با فر و هوش ؛ باهوش. هوشمند :
منادی گری برکشیدی خروش
که ای نامداران با فر و هوش.
فردوسی.
صاحب فطنت . [ ح ِ ف ِ ن َ ] ( ص مرکب ) زیرک . باهوش : پادشاهی بود او را سه پسرهر سه صاحب فطنت و صاحب نظر. مولوی .
صاحب فراست
روشن قیاس. [ رَ / رُو ش َ ق َ ] ( ص مرکب ) روشن رای. کنایه از کسی که فکر صحیح و تدبیر صائب داشته باشد. ( آنندراج ) . کنایه از صاحب فراست. ( انجمن آرا ) ( از برهان ) . زیرک و تیزفهم و بافراست. ( ناظم الاطباء ) :
نکوسیرتش دید و روشن قیاس
سخن سنج و مقدار مردم شناس.
سعدی.
اهل تمیز. [ اَ ل ِ ت َ ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) مُمَیِّز. باهوش. باخرد. هوشمند : تفاوت میان ملاحظت دوستان و نظرت دشمنان ظاهرست و پوشانیدن آن بر اهل تمیز متعذر. ( کلیله و دمنه ) .
یکی از بزرگان اهل تمیز
حکایت کند ز ابن عبدالعزیز.
سعدی.
و رجوع به اهل و ترکیبات آن شود.
زیرک
باهوش در انگلیسی میشه clever , smart یا intelligent
زرنگ
متفکر
باهوش، زیرک، یا کسی که iq بالایی داره مثل خودم🤓🤓😜😜
معنی با هو ش یا زیرک می شود clever یا smart
ویرا
زکی
نخبه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس