بانی

/bAni/

    founder
    author
    builder
    erector
    architect
    instituter
    institutor
    mover
    organizer
    originator
    responsible
    sponsor

فارسی به انگلیسی

بانی امور بازرگانی
promoter

بانی بودن
mastermind

بانی خیر
benefactor

بانی دوم شدن
second

بانی شدن
auspices, institute, mastermind, spark

بانی مسابقه ورزشی
promoter

بانی مشترک
cosponsor

مترادف ها

founder (اسم)
بانی، موسس، قالب گیر، بنیان گذار، برپا کننده، ریخته گر

sponsor (اسم)
کفیل، حامی، ضامن، بانی، سازمان دهنده، التزام دهنده

author (اسم)
نویسنده، مولف، مصنف، بانی، سازنده

erector (اسم)
بانی، بناء کننده، عضله نعوظی

پیشنهاد کاربران

بنیان گزار
مسبب
بانی یعنی کسی که مسئله ای را بعهده گرفته مثلا بانی فلان مسئله شدم. . .
شالوده ریز. [ دَ / دِ ] ( نف مرکب ) آنکه شالوده ریزد. آنکه پی افکند. مؤسس . بنیان گذار. بانی .
وقتی می خواهیم علت و دلیل و منشا و سبب و بانی رویدادی را بیان کنیم از چون یا اگر استفاده می کنیم. مثلا می گوییم من دیر خواهم آمد اگر ( چون ) در ترافیک گیر کنم. در اینجا منشا دیر آمدن و علت و دلیل و سبب
...
[مشاهده متن کامل]
و ریشه ی دیر آمدن و چیزی که باعث و بانی دیر آمدن خواهد شد گیر کردن در ترافیک خواهد بود. در اینجا گیر کردن در ترافیک همان علت و منشا و بانی است و دیر آمدن همان معلول یا نتیجه یا برآیند یا اثر.

به وجود آورنده ، باعث شونده ی چیزی ، علت و دلیل به وجود آمدن چیزی، مسبب روی دادن حالتی یا انجام پذیرفتن کاری
آورنده . .
خب بانی ینی چی ک ب کوکی میگن بانی
بنا کننده
بانی . ( ع ص ) نعت فاعلی از بناء، برپاکننده ٔ ساختمان . بناکننده . ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) . برآرنده . سازنده . بنیان کننده . سازنده ٔ بنا و عمارت . || مؤسس . پایه گذار. پی افکننده . آنکه بنا گذاشته است . اساس گذارنده . موجد. آغازکننده .
...
[مشاهده متن کامل]

- بانی تعزیه ؛ آنکه روضه خوانی و تعزیه خوانی فراهم آرد. نقیب .
- بانی خیر ؛ که باعث خیر شود. مؤسس کاری نیک . نیکوکار.
- بانی روضه ؛ که مجلس روضه تشکیل دهد. که مقدمات و مخارج روضه خوانی را فراهم آرد. صاحبخانه که روضه در خانه اش خوانند.
- بانی وقف ؛ آنکه ملکی را وقف کند. آنکه قسمتی از اموال خود رابرای مصرف خیر وقف دارد. و رجوع به بنی و بناء شود.
|| واقف . که بنائی یا ملکی را وقف کند. || مؤلف . مصنف . مخترع . || برانگیزاننده . محرک . || سبب . علت . || اصل . مصدر. ( ناظم الاطباء ) . || زن خود را به خانه ٔ خویش آرنده بعد تزوج . ( ناظم الاطباء ) . و قیل لکل داخل باهله بان . ( تاج العروس )

بنیان گذار، پایه گذار، موسس، باعث، مورث، عامل، سازنده

بانی: [اصطلاح مداحی ]به شخصی گفته می شود که خرج برنامه عزاداری یا جشن را به عهده ی گرفته یا مجلس را برپا کرده است.
سرسلسله
بانی اسمه هندیه
واژه ای ایرانی که همخانواده با بنیانگزار است
اسم دخترانه به معنا ی ریز زرنگ

نام بلوچی برای دختران. اشاره به مان الهه ای هندوایرانی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس