ladylike
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
معشوقه، خانم، کدبانو، بانو، دلبر
ماده، کلفت، زن، رفیقه، بانو، مؤنث، جنس زن، زنانگی
خانم، کدبانو، بانو، مادام، بیبی، مدیره
خانم، بانو، مادام، زوجه، رئیسه خانه
فاحشه، خانم، بانو
کدبانو، بانو، مدیره، زن خانه دار، سرپرستار، زن شوهردار
بانو، سرکار علیه
خانم، بانو، عنوان مودبانه بانوان
خانم، بانو
خانم، بانو، زن نجیب، زن باتربیت
خانم، بانو، کدبانوی خانه
بانو، زن با نفوذ
پیشنهاد کاربران
بانو: در سنسکریت: بهانو bhAnu ( بسیار درخشان ) ؛ در اوستایی: بانو bAnu؛ در سغدی: bAman؛ در پهلوی: بانوک و بانوگ b�nuk/g با همان معنی سنسکریت: بسیار درخشان، درخشنده، تابان، تابنده، تابناک، فروزان، فروزنده، پرفروغ،
بانو یک واژه فارسی کهن است . ( بان و = بانو )
بان در نام شهر بانه هنوز به کار می رود . بان یعنی بالا و بانو به معنی کسی است که در بالا جا دارد و این به نشانه گرامی داشتن بانوان است . اما کلمه خانم مغولی است و ریشه فارسی ندارد . خان و خانم و بیگ و بیگم نام های مغولی است . خان و بیگ مذکرند و خانم و بیگم مؤنث هستند.
... [مشاهده متن کامل]
حدس دیگری می زنم که شاید خان بر گرفته از کیان باشد که به صورت خان در ترکی و مغولی و کاندیدا در زبانهای غربی و به صورت خاقان و به صورت کینگKINGنیر در سایر زبانها رفته است
و اما در مورد واژه "بانو"
واژه های "بانو"، "بان"، "بینی"، "بیبش"، "بند"، "بَنک"، "بانک"، "بنیاد" و هزاران واژه دیگر در زبان پارسی ریشه در واژه "بَن" دارند. نه تنها در زبان پارسی بلکه در زبانهای دیگر، مثلا واژه "Bohne" در آلمانی یا "بِن" یا "ابن" در عربی و یا مونث آن "بنت" برآمده از همین واژه "بن" هستند، و یا هم خانواده هایی از واژگان مثل "بنیان"، "بانی"، مبنا" و. . . همچنین از تحول در حروف و یا تنوع در گویش واژگان دیگری پدید آمده اند، مانند "پان"، "پند"، "پونه"، "پندار"، "پینه" و بسیاری واژگان دیگر. خود واژه "بن" ریشه در حرف "ب" دارد، مثلا به واژه های "بابا" و "بی بی" توجه کنید و معانی آن ها را دریابید ( تکرار "با" یا "بی" به منزله احترام است ) ، همچنین به واژه "اب" یا "ابو" در عربی یا "پاپا" در زبانهای غربی
بان در نام شهر بانه هنوز به کار می رود . بان یعنی بالا و بانو به معنی کسی است که در بالا جا دارد و این به نشانه گرامی داشتن بانوان است . اما کلمه خانم مغولی است و ریشه فارسی ندارد . خان و خانم و بیگ و بیگم نام های مغولی است . خان و بیگ مذکرند و خانم و بیگم مؤنث هستند.
... [مشاهده متن کامل]
حدس دیگری می زنم که شاید خان بر گرفته از کیان باشد که به صورت خان در ترکی و مغولی و کاندیدا در زبانهای غربی و به صورت خاقان و به صورت کینگKINGنیر در سایر زبانها رفته است
و اما در مورد واژه "بانو"
واژه های "بانو"، "بان"، "بینی"، "بیبش"، "بند"، "بَنک"، "بانک"، "بنیاد" و هزاران واژه دیگر در زبان پارسی ریشه در واژه "بَن" دارند. نه تنها در زبان پارسی بلکه در زبانهای دیگر، مثلا واژه "Bohne" در آلمانی یا "بِن" یا "ابن" در عربی و یا مونث آن "بنت" برآمده از همین واژه "بن" هستند، و یا هم خانواده هایی از واژگان مثل "بنیان"، "بانی"، مبنا" و. . . همچنین از تحول در حروف و یا تنوع در گویش واژگان دیگری پدید آمده اند، مانند "پان"، "پند"، "پونه"، "پندار"، "پینه" و بسیاری واژگان دیگر. خود واژه "بن" ریشه در حرف "ب" دارد، مثلا به واژه های "بابا" و "بی بی" توجه کنید و معانی آن ها را دریابید ( تکرار "با" یا "بی" به منزله احترام است ) ، همچنین به واژه "اب" یا "ابو" در عربی یا "پاپا" در زبانهای غربی
واژه بانو
معادل ابجد 59
تعداد حروف 4
تلفظ bānu
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: bānōy]
مختصات ( اِ. )
آواشناسی bAnu
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
معادل ابجد 59
تعداد حروف 4
تلفظ bānu
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: bānōy]
مختصات ( اِ. )
آواشناسی bAnu
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
#بانو
از ریشه آریایی و پارسی باستان *d�m - p�tniH₂ به چم شهبانو است.
این واژه از در آمیختن دو واژه damas داماس p�tnih به چم شاهزاده و ارباب است= شهبانوی خانه یا ارباب خانه
این واژه در اوستا کهن به ریخت dəmąnō. paθnī به چم. بانوی خانه و بانوی کده در امده است.
... [مشاهده متن کامل]
و سپس در اوستای نو به ریخت nmānō. paθnī, نامانو پانی شهبانوی کده یا خانه در امده است.
این واژه در زبان پارتی و پهلوی به ریخت bānūg بانگ در آمده که هنوز بلوجستانی ها بانو را به ریخت بانگ پهلوی می گویند.
از زبان پارسی نو و ساسانیان تا کنون این واژه به ریخت بانو به چم شاه و ارباب و خداوندگار خانه و کدبانو و بانو کاربرد دارد.
در زبان های ایرانی بیشتر به جای واژه آقا و خانم از واژه مهربان و مهربانو بهره برده میشده است.
@iranaryan
مارا در ایتا دنبال کنید
Gharib, B. � ( 1995 ) , “δβʾmbʾn”, in�Sogdian dictionary: Sogdian–Persian–English, Tehran: Farhangan Publications, �page 203b
از ریشه آریایی و پارسی باستان *d�m - p�tniH₂ به چم شهبانو است.
این واژه از در آمیختن دو واژه damas داماس p�tnih به چم شاهزاده و ارباب است= شهبانوی خانه یا ارباب خانه
این واژه در اوستا کهن به ریخت dəmąnō. paθnī به چم. بانوی خانه و بانوی کده در امده است.
... [مشاهده متن کامل]
و سپس در اوستای نو به ریخت nmānō. paθnī, نامانو پانی شهبانوی کده یا خانه در امده است.
این واژه در زبان پارتی و پهلوی به ریخت bānūg بانگ در آمده که هنوز بلوجستانی ها بانو را به ریخت بانگ پهلوی می گویند.
از زبان پارسی نو و ساسانیان تا کنون این واژه به ریخت بانو به چم شاه و ارباب و خداوندگار خانه و کدبانو و بانو کاربرد دارد.
در زبان های ایرانی بیشتر به جای واژه آقا و خانم از واژه مهربان و مهربانو بهره برده میشده است.
مارا در ایتا دنبال کنید
Gharib, B. � ( 1995 ) , “δβʾmbʾn”, in�Sogdian dictionary: Sogdian–Persian–English, Tehran: Farhangan Publications, �page 203b
بانو نمود نخستین این واژه unu /او نو/ بوده به معنی دختر دوشیزه بوده در فارسی میانه دگرگونی آوایی و هم معنایی در آن پدید آمده است و به بانو دگرگون شده است
بانبشنان بانبشن/ پانبشنان پانبشن زن و برابر شاهنشاه باشد و بانوان بانو نیز گویندو در اوستا مانو - به سغدی وانو ( وامبَن ) و در پهلوی بانوگ /پانوگ بوده و بلوچان انرا نگاه داشته بانوگ و پانوگ گویند
سغدی بامبوشت pʾmpwšt - وامبَن -
... [مشاهده متن کامل]
مانوی bʾnbyšn بانبشن
اوستایی دَمانو. پَثنی و پارسی باستان دمانه - پَثنی .
با - نو - کا ( - نا - به ) عیلامی
بامبیشن به ارمنی
بشن بلندای و تن و سرشت و افرینش مردمان را گویند از بُوش بُوشن بُوشت
اگر سروی به بالای تو باشد
نه چون بشن دلارای تو باشد
سعدی
بان /بام /پام درخشان - بامداد - بلخ بامی
بانبشنان بانبشن
مانوی به صورت ʾškʾn bʾnbyšn - بویشن
اشکانی [šhr]dʾr bʾnbyšn Xwdws شهبانوی شاهی خودوس
در سنگ نوشته های ساسانی، بانبشن امده ( در ۲۶۲/۳ میلادی در سنگ نوشته شاپور یکم ، برای دینک /آذرآناهید دختر شاپور یکم امده )
بانبشنان بانبشن زن بهرام دوم و مهر دینک
بانبشن شهر بانبشن خوریم گودرز، همسر شاپور، ؛
گردزاد دختر مهرک نوش زاد، فرمانروای جهرم
سگان بانبشن شاپوردختک، همسر نرسه،
و میشان بانبشن دینک دیگر همسر شاپور میشانشاه
نمیدانم چرا دهخدا اینها را برای زنان تاجدار نیاورده
اینها با شاه امده و بسیار پیداست که بانو چیست
تو بانو باش تا او شاه باشد
هم او با تو چو خور با ماه باشد.
( ویس و رامین
بسیار مردمان که جهان کرد بینوا
آن بانوا شهان و نکوروز بانوان.
ناصرخسرو.
ترا خسرو پدر، بانوت مادر
ندانم درخورت شویی بکشور.
( ویس و رامین ) .
بانوان بانوان
.
بانو و داه - بانو خداوند برده ی زن باشد که انرا کنیز و بانو نیز گویند
کنیزک بخندید و آمد دوان
به بانو بگفت ای مه بانوان.
اسدی
بانو هیچ پیوندی با بان نگهبان ندارد بان و پان در نگهبان از پاد و پد امده و این بانو واژی ایلامی بوده و به پارسی امده و به چچین نیز رفته - و بانو ملکه باشد و بانوان بانوان زن =شاهنشاه مرد - شهربانو بانوی شاهی است
سغدی بامبوشت pʾmpwšt - وامبَن -
... [مشاهده متن کامل]
مانوی bʾnbyšn بانبشن
اوستایی دَمانو. پَثنی و پارسی باستان دمانه - پَثنی .
با - نو - کا ( - نا - به ) عیلامی
بامبیشن به ارمنی
بشن بلندای و تن و سرشت و افرینش مردمان را گویند از بُوش بُوشن بُوشت
اگر سروی به بالای تو باشد
نه چون بشن دلارای تو باشد
سعدی
بان /بام /پام درخشان - بامداد - بلخ بامی
بانبشنان بانبشن
مانوی به صورت ʾškʾn bʾnbyšn - بویشن
اشکانی [šhr]dʾr bʾnbyšn Xwdws شهبانوی شاهی خودوس
در سنگ نوشته های ساسانی، بانبشن امده ( در ۲۶۲/۳ میلادی در سنگ نوشته شاپور یکم ، برای دینک /آذرآناهید دختر شاپور یکم امده )
بانبشنان بانبشن زن بهرام دوم و مهر دینک
بانبشن شهر بانبشن خوریم گودرز، همسر شاپور، ؛
گردزاد دختر مهرک نوش زاد، فرمانروای جهرم
سگان بانبشن شاپوردختک، همسر نرسه،
و میشان بانبشن دینک دیگر همسر شاپور میشانشاه
نمیدانم چرا دهخدا اینها را برای زنان تاجدار نیاورده
اینها با شاه امده و بسیار پیداست که بانو چیست
تو بانو باش تا او شاه باشد
هم او با تو چو خور با ماه باشد.
( ویس و رامین
بسیار مردمان که جهان کرد بینوا
آن بانوا شهان و نکوروز بانوان.
ناصرخسرو.
ترا خسرو پدر، بانوت مادر
ندانم درخورت شویی بکشور.
( ویس و رامین ) .
بانوان بانوان
.
بانو و داه - بانو خداوند برده ی زن باشد که انرا کنیز و بانو نیز گویند
کنیزک بخندید و آمد دوان
به بانو بگفت ای مه بانوان.
اسدی
بانو هیچ پیوندی با بان نگهبان ندارد بان و پان در نگهبان از پاد و پد امده و این بانو واژی ایلامی بوده و به پارسی امده و به چچین نیز رفته - و بانو ملکه باشد و بانوان بانوان زن =شاهنشاه مرد - شهربانو بانوی شاهی است
از کلمه " بانه " ( خانه ) به معنای صاحب خانه
به دور از هر وابستگی در این زمینه مانند روز روشن است که بانو واژه ای پارسی است:
۱ - در دیدگاه آقای - کدبان - علی باقری که از نبیگِ"نامه باستان"بازگفت کردند؛اینگونه نوشته شده: ( ( بانو: در پهلوی بانوگ bānūg بوده است . ) )
... [مشاهده متن کامل]
همین به تنهایی می تواند گواهی باشد به پارسی بودن واژه "بانو"زیرا "نامه باستان"بی گمان نبیگی موثق - سفت بنیاد - است.
۲ - فردوسی که یک سره نویس بزرگ است چندین بار در سروده هایش واژه بانو را به کار برده است ( واژه نامه دهخدا را ببینید )
۳ - و همانگونه که کاربر"فرتاش"نوشته اند، دیوید مکنزی که ایرانی هم نیست همانند دکتر کزازی بانوگ/bānūg / را دیسه پیشین بانو یاد کرده است.
۴ - ما چند بن مایه برای پارسی بودنِ بانو داریم ولی روشن نیست که شما بر پایه چه چیزی بانو را ترکی می نامید.
۱ - در دیدگاه آقای - کدبان - علی باقری که از نبیگِ"نامه باستان"بازگفت کردند؛اینگونه نوشته شده: ( ( بانو: در پهلوی بانوگ bānūg بوده است . ) )
... [مشاهده متن کامل]
همین به تنهایی می تواند گواهی باشد به پارسی بودن واژه "بانو"زیرا "نامه باستان"بی گمان نبیگی موثق - سفت بنیاد - است.
۲ - فردوسی که یک سره نویس بزرگ است چندین بار در سروده هایش واژه بانو را به کار برده است ( واژه نامه دهخدا را ببینید )
۳ - و همانگونه که کاربر"فرتاش"نوشته اند، دیوید مکنزی که ایرانی هم نیست همانند دکتر کزازی بانوگ/bānūg / را دیسه پیشین بانو یاد کرده است.
۴ - ما چند بن مایه برای پارسی بودنِ بانو داریم ولی روشن نیست که شما بر پایه چه چیزی بانو را ترکی می نامید.
اسم مادربزرگ من "بانو" هست
به معنی خانم، خاتون، زن. . . 🌹
به معنی خانم، خاتون، زن. . . 🌹
واژه ( بانو ) واژه ای پارسی و ایرانی است؛ این واژه در زبان پهلوی به دیسه یِ ( بانوگ ) بوده است و در واژه یِ ترکیبیِ ( کدبانو ) به دیسه یِ ( کَدَگ بانوگ ) نیز بکار می رفته است.
چنانکه در رویه هایِ 48 و 175 از نبیگِ ( فرهنگنامه کوچک پهلوی ) نوشته یِ ( دیوید مک کنزی ) آمده است:
چنانکه در رویه هایِ 48 و 175 از نبیگِ ( فرهنگنامه کوچک پهلوی ) نوشته یِ ( دیوید مک کنزی ) آمده است:
پانترکای مهربان
شما اگر ریشه داشتین اینجا دنبال جعل نبودین
لازم نیست شما در مورد واژگان ایرانی ریشه یابی کنین
شما اگر ریشه داشتین اینجا دنبال جعل نبودین
لازم نیست شما در مورد واژگان ایرانی ریشه یابی کنین
درود ُ سپاس
تکواژ و پسوند "بان" در پارسی به چم نگه دارنده و حفظ کننده است که در واژگان مهربان، نگهبان، باغبان، دشتبان، ساربان، پاسبان، پشتیبان و . . . فراوان دیده می شود.
این واژه در دیگر زبانهای ایرانی مانند کردی معنای بالا هم دارد همتراز با واژه بام به چم فر و فروغ و روشنایی.
... [مشاهده متن کامل]
بالا بودن، چیره بودن را به همراه دارد که درونمایه یا مفهوم نگه دارندگی و حفظ کنندگی را هم به دنبال خواهد آورد.
پسوند "و" نیز یکی از کاربردهایش، پسوند کُناکی ( فاعلی ) ست پس بانو به معنای نگهبان و نگهدار؛
کدبانو=نگهبان و بانوی خانه
کدخدا=صاحب و بزرگ خانه
تکواژ و پسوند "بان" در پارسی به چم نگه دارنده و حفظ کننده است که در واژگان مهربان، نگهبان، باغبان، دشتبان، ساربان، پاسبان، پشتیبان و . . . فراوان دیده می شود.
این واژه در دیگر زبانهای ایرانی مانند کردی معنای بالا هم دارد همتراز با واژه بام به چم فر و فروغ و روشنایی.
... [مشاهده متن کامل]
بالا بودن، چیره بودن را به همراه دارد که درونمایه یا مفهوم نگه دارندگی و حفظ کنندگی را هم به دنبال خواهد آورد.
پسوند "و" نیز یکی از کاربردهایش، پسوند کُناکی ( فاعلی ) ست پس بانو به معنای نگهبان و نگهدار؛
کدبانو=نگهبان و بانوی خانه
کدخدا=صاحب و بزرگ خانه
خاتون
یکی از قدیمی ترین کاربردهای � بان � را می توان در ترکیب � آروبانی � الهه اورارتویی مشاهده نمود که احتمالا این واژه از سه قسمت � ar u bani � به وجود آمده است که قسمت اول آن ، آر= در لغات اورارتویی چون آردی: هدیه ، آردو : دادن ، بخشیدن ، آرو : دادن ، بخشیدن ، هدیه بکار رفته که این کاربرد معادل کاربرد آن در لغت # آر توت # به مفهوم � هدیه � در کتاب دیوان الغات الترک در ترکی می باشد , قسمت دوم واژه نیز یکی از پسوندهای اورارتویی U می باشد , قسمت سوم واژه � بانی � در مفهوم # صاحب خانه , خانم , الهه # نیز که واریانت های آن در زبان های فارسی باستان به صورت � پاثنی � در کاربرد � دمانا - پاثنی : کدبانو � و فارسی میانه � بانوک � در کاربرد � کاتاک بانوک : کدبانو � , � شاه بانوک : شاه بانو � نیز وارد شده است که در واقع بانو نیز برگرفته از ریشه قدیمی ترکی �بان� در مفهوم خانه , محل و. . . بوده است که در کتاب دده قورقود و زبان های باستانی چون ایلامی نیز با همین مفهوم آمده است که در کل مفهوم واژه � آروبانی � یعنی بانوی بخشنده و باروری می باشد.
... [مشاهده متن کامل]
رک :
- اورارتوها و ترکان باستان , مهدی حسنی
- فرهنگ ریشه شناسی دکتر محمد حسن دوست
- منابع ایلامی
... [مشاهده متن کامل]
رک :
- اورارتوها و ترکان باستان , مهدی حسنی
- فرهنگ ریشه شناسی دکتر محمد حسن دوست
- منابع ایلامی
ریشه ی واژه ی #بانو در فارسی و #بایان به همان معنی در ترکی ✅
این واژه جز کلماتی است که فکر میکنند فارسی است تا جایگزین مثلا واژه ی خانم کنند اما هر دو واژه یعنی بایان و خانیم ترکی است
بایان همان از بن بای ترکیست
... [مشاهده متن کامل]
بایانگ - باینی - بانو
برای دانستن بن بای #بها را جستجو کنید.
واژه ی بایان روزمره در تلوزیون ها مکاتب و هر کجای نقاط بخصوص در ترکی آناتولی استفاده میشود. ♦️
هر وقت دیدید میخواهند واژه سازی همراه با ترک ستیزی اعمال کنند گوش زد کنید که هر دو واژه ترکیست.
این واژه جز کلماتی است که فکر میکنند فارسی است تا جایگزین مثلا واژه ی خانم کنند اما هر دو واژه یعنی بایان و خانیم ترکی است
بایان همان از بن بای ترکیست
... [مشاهده متن کامل]
بایانگ - باینی - بانو
برای دانستن بن بای #بها را جستجو کنید.
واژه ی بایان روزمره در تلوزیون ها مکاتب و هر کجای نقاط بخصوص در ترکی آناتولی استفاده میشود. ♦️
هر وقت دیدید میخواهند واژه سازی همراه با ترک ستیزی اعمال کنند گوش زد کنید که هر دو واژه ترکیست.
اصن کردی کورمانج خاتون به زن میگن و میرزا به اقا . . . . بزرگواران یاد بگیرید از اونا زبان ایرانی رو . . .
بانو: در پهلوی بانوگ bānūg بوده است .
( ( که جمشید را هر دو دختر بدند
سر بانوان را چو افسر بدند ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 287. )
لغت بانو گویش دیگر لغت ریگ ودایی vanitā به معنای زن است که در اکد به شکل bāntu و bānītum به معنای مادر به کار میرفته است. لغت بانو در سنسکریت به شکل वनिता vanitA ثبت شده است
... [مشاهده متن کامل]
منبع : http://parsicwords. mihanblog. com/
( ( که جمشید را هر دو دختر بدند
سر بانوان را چو افسر بدند ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 287. )
لغت بانو گویش دیگر لغت ریگ ودایی vanitā به معنای زن است که در اکد به شکل bāntu و bānītum به معنای مادر به کار میرفته است. لغت بانو در سنسکریت به شکل वनिता vanitA ثبت شده است
... [مشاهده متن کامل]
منبع : http://parsicwords. mihanblog. com/
جمع بانو:بانوان
معنای بانو همانا پُر از نور یا سرشار از روشنایی است.
واژه بانو ( با نو ) از دو بخش ساخته شده که با به معنای روشنایی است و نو پسوندیست که فراوانی و بیشینگی را نشان میدهد مانند تفنو ( تف نو=پُر از گرما ) . رشنو ( پُر از راستی=عادل ) . رینو ( ری نو ) . ازینرو معنای بانو همانا پُر از نور یا سرشار از روشنایی است. از ریشه با واژه بام ( با ام ) به معنای بامداد ( بام داد ) ساخته شده که هم ساختار با کام ( کا=دوستی ام ) است. واژه باوند ( با وند ) به معنای درخشان نیز از ریشه با ساخته شده است. دانستنی است که * فانوس که یک واژه یونانی است از واژه بانو ساخته شده است.
... [مشاهده متن کامل]
*پیرفت: فرهنگ ریشه شناختی pokorny
... [مشاهده متن کامل]
*پیرفت: فرهنگ ریشه شناختی pokorny
یعنی زنی که محترم است ، یعنی خانم عزیز ، البته این واژه بیشتر برای زنان پولدار و اشراف زاده استفاده می شه
بانو یک اسم صددرصد تورک است
بانو از واژه بان به معنی برتر در زبان کردی اخذ شده و در مقام زن گفته شده ، نام هایی که در زبان کوردی برای زن قرار داده شده برخلاف واژه خانم که عبارتی مغولی است که به زبان فارسی وارد شده در کردی زن را با نام های بانو - خاتو - ئافرت خطاب می کنند
اسم پهلوی عنوانی محترمانه برای زنان. خانم. خاتون. بی بی
از واژگان پارسی باستان و برگرفته از عنوان "رایت آ با آنو" به معنی " پرتو ایزدی. . . یا برکت پروردگار" بوده است. بتدریج
"آبا آنو" به "بانو" تبدیل شد که همچون عنوان دیگری همراه با احترام برای "زن" در جامعه ی پارس بکار رفت. واژگان "خان و خانم . . . بیگ و بیگم" از زبان مغولی وارد پارسی شد که برای مرد و زن بکار می بردند.
... [مشاهده متن کامل]
"آبا آنو" به "بانو" تبدیل شد که همچون عنوان دیگری همراه با احترام برای "زن" در جامعه ی پارس بکار رفت. واژگان "خان و خانم . . . بیگ و بیگم" از زبان مغولی وارد پارسی شد که برای مرد و زن بکار می بردند.
... [مشاهده متن کامل]
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)