trick (فعل)خار کردن، بامبول زدن، حقه بازی کردن، شوخی کردن، حیله زدنflam (فعل)بامبول زدنhumbug (فعل)فریب دادن، بامبول زدن
بامبول سوار کردن . [ س َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) حقه زدن . ( فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ) . بامبول درآوردن . شیوه زدن . کلک زدن . رجوع به بامبول و دیگر ترکیبات آن شود.بامبول زدن : [عامیانه، کنایه ] حقه سوار کردن.+ عکس و لینک