بالین

/bAlin/

    bed
    bedside
    pillow
    bad - side

فارسی به انگلیسی

بالین شناس
clinician

بالین مرده
deathbed

بالین ورز
intern

بالین ورزی
internship

بالین ورزی کردن
intern

مترادف ها

bedhead (اسم)
بالین

bedside (اسم)
بالین، کنار بستر

headboard (اسم)
بالین

پیشنهاد کاربران

بالین و بالشت ؛
اگر از زاویه ی قانون قلب ها و منقلب شدن حروف به سمت حروف دیگر جهت ایجاد کلمات در ابعاد کاربردی مختلف به دلیل نقطه و محل مشترک صدور آوا از ابزارهای کلامی واقع شده در دهان به حرف ( ر ) در کلمه ی بار نگاه کنیم حرف ( ر ل ) قابل تبدیل به همدیگر می باشند.
...
[مشاهده متن کامل]

یعنی عینیت و انطباق مفهوم کلمه ی بار در عالم هستی باعث بَرآمدن و بارآمدن و بالا آمدن می شود. به عنوان مثال کلمه ی بالشت که به عنوان یک بالین ، کیسه پارچه ی دارای بار می باشد باعث بالا آمدن سر انسان به عنوان بالین در زیر سر هنگام خوابیدن می باشد.
درک بهتر مطلب فوق مرتبط با تحلیل و تفسیر کلمات هم خانواده با کلمه ی بار و بال در متن زیر تبیین شده است ؛
burner ؛
در زبان انگلیسی با ترجمه ی فارسی کلمه ی بِرنِر با نگارش burner به معنی مشعل رایج و برگردان شده است.
تعریف مشعل برای کلمه ی برنر یک تعریف موازی و غیرانطباقی با مصدر کلمه ی برنر می باشد.
اگر بخواهیم یک تعریف انطباقی بر مبنای مصدر و بن واژه برای کلمه ی برنر داشته باشیم کلمات ( باردهنده ، باررسان ، انرژی دهنده و نیرو رسان ) قابل ارایه می باشد.
مفهوم کلمه ی برنر مرتبط با کلمات هم خانواده در متن زیر تحلیل و تبیین شده است ؛
بارنیا ؛ بار دهنده ، نیرو رسان ، انرژی دهنده
این کلمه با ریشه ی بار در کلماتی مثل ؛
( ابر ، باران ، عبور ، باری تعالی ، بِرنِر ، باراد ، پُربار تر ، بارتر ، برتر ، باریک به مفهوم کم بار ، باروت ، باربد و. . . )
قابل مشاهده است.
مفهوم بار دادن و باررسانی در عالم هستی منتج به برآمدن و بارآمدن و بارتر شدن به معنی برتر شدن و پُربارتر شدن می شود.
باری تعالی ؛ برتر و متعالی
باری ؛ دارای بار
در صنعت به الکترودهای جوشکاری باری و به میله گردها Round bar گفته می شود.
اصطلاح برنده شدن و بِرَند در اجناس و کالاهای تبلیغاتی نیز منشعب از کلمه ی برتری با ریخت قبل تر آن بارنده و بارانده به معنی دارای برتری و پرباری و پُربار بودن می باشد.
برادر ؛ براتر ، باراتر ، برتر ، دارای برتری ، باردهنده و ایجاد کننده ی برتری
بریتانیا ؛ سرزمین برتر و دارای برتری

بستر, نهالین
واژه بالین
معادل ابجد 93
تعداد حروف 5
تلفظ bālin
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: bālēn و bālīn]
مختصات ( اِ. )
آواشناسی bAlin
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی عمید
باسلام و عرض ادب
بالین در معنی خاص خود که متأسفانه در نوشتارها کمتر به این معانی توجه می شود، به رختخواب پهن شده اطلاق می گردد. مثال: جمعی از مسئولین بر بالین وی حاضر شدند. اگر موافقت گردد، بالین یعنی� بستر پهن شده� با تشکر
سلام و عرض ادب
کلمات فارسی گاهی باید در جای خاص خود به کار روند که متاسفانه کمتر مورد توجه قرار می گیرد. بالین یا همان رختخواب که نام های دیگری هم دارد، به بستری اطلاق می شود که پهن شده و شخصی در آن استراحت کند. مثال: جمعی از مسئولین بر بالین وی حاضر شدند.
...
[مشاهده متن کامل]

پس بالین اگر مورد تأیید قرار گیرد، در معنای خاص خود یعنی �بستر پهن شده�
با تشکر

بستر
بالین بستر بدن
بالین:منسوب به بال، طرف بازو.
مانند؛
سَرین:منسوب به سر، طرف سر.
پایین:منسوب به پا، طرف پا.
بالین: در پهلوی بالن bālēn بوده است .
( ( که ایدون به بالین شیرآمدی
ستمکاره مرد دلیر آمدی ‏ ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 313. )

بستر، بالش، بالشت، متکا