بالغ شدنmature, swell, turn, to come of ageبالغ شدن برaggregate, amount, come, total, to amount toبالغ شدن بهnumberبالغ شوندهrisingبالغ و مکلف اعلام کردنconfirmبالغ کردنmature
full (صفت)مطلق، کامل، انباشته، بالغ، تمام، مفصل، پر، لبریز، رسیده، سیر، مملو، اکندهadolescent (صفت)جوان، بالغ، رشیدadult (صفت)بالغ، بزرگ، کبیر، به حد رشد رسیده، با وقارmature (صفت)کامل، بالغ، سررسیده شدهripe (صفت)بالغ، پخته، رسیده، پر اب، جا افتاده، چیدنیmajor (صفت)بالغ، بزرگ، کبیر، بیشتر، عمده، ارشد، بزرگتر، اعظم، اکبر، مهاد، بیشینfull-fledged (صفت)کامل، بالغ، رسیده، تکامل یافتهmarriageable (صفت)بالغ، درخور عروسی، تنه شوهر
جوانبالغbāloqپیالۀ شراب از جنس شاخ گاو، کرگدن، یا استخوان فیل: با چنگ سغدیانه و با بالغ و کتاب آمد به خان چاکر خود خواجه با صواببالِغ: بُرنا، پخته، رسیده، رسا، بزرگ - شدهپشتِ لب سبز شده ( به آرش ویژه ی آن )بالغ رسیده جوان رسید بزرگ grownرسا+ عکس و لینک