دزدیدن، اختلاس کردن، دستبرد زدن به، حیف و میل کردن، بالا کشیدن
raise(فعل)
زیاد کردن، ترقی دادن، بالا بردن، بیدار کردن، دفع کردن، تولید کردن، بوجود اوردن، پروردن، بار اوردن، برداشتن، بلند کردن، بالا کشیدن، بر پا کردن، بر افراشتن، پروراندن، رفیع کردن
پیشنهاد کاربران
بالا کشیدن: بلند شدن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۲۹۵ ) .
sling up بالا کشیدن e. g. the stairway being too narrow they slung the piano up with ropes چون پلکان باریک بود پیانو را با طناب بالا کشیدند.
خوردن ( مال - پول ودارائی دیگران )
اختلاس آمیخته واژه ی «بالا کشیدن» همراه با افزوده ای در پی آن ( بالا کشیدن چیزی ) از آرش های دیگری نیز برخوردار است؛ ولی آن را بگونه ای باریک می توان بجای واژه ی از ریشه عربی «اختلاس» بکار برد. بهزاد انصاری ۲۳ بهمن ماه ۱۳۹۴ ... [مشاهده متن کامل]
بالا کشیدن: مالِ خود کردن ( تصاحب ) ، پس ندادن چیزی . . . برای مثال کتاب یا پولی که قرض گرفته شده مشتق از کشیدن به معنای به زور گرفتن