بالا بردن


    boost
    heighten
    hike
    lift
    raise
    up
    uprear
    wind
    to carry up
    to promote
    enhance
    exalt
    rear
    upgrade

فارسی به انگلیسی

بالا بردن اجاره
rack

بالا بردن با پله برقی
escalate

بالا بردن با جک
jack

بالا بردن با زحمت
heave

بالا بردن با طناب
hoist

بالا بردن به سرعت
skyrocket

بالا بردن بیش از حد
inflate

بالا بردن قیمت
advance, markup

بالا بردن قیمت و ارزش
appreciate

مترادف ها

enhancement (اسم)
افزایش، بالا بردن

upgrade (فعل)
بالا بردن، بالا بردن یا ترقی دادن

lift (فعل)
سرقت کردن، بالا بردن، بالا رفتن، برداشتن، بلند کردن، مرتفع بنظرامدن، یک وهله بلند کردن بار

amplify (فعل)
افزودن، بزرگ کردن، تقویت کردن، وسعت دادن، مفصل کردن، مفصل گفتن، بالا بردن، بزرگ شدن، منبسط کردن، تشدید کردن

elevate (فعل)
بالا بردن، بلند کردن، ترفیع دادن، افراشتن، عالی کردن، نشاط دادن

uplift (فعل)
بالا بردن، متعال ساختن، روبه تعالی نهادن

bump up (فعل)
بالا بردن

horse (فعل)
بالا بردن، شلاق زدن، سواری کردن، اسب دار کردن، سوار اسب کردن، اسب دادن به، برپشت سوار کردن، بدوش کشیدن

heighten (فعل)
زیاد کردن، بالا بردن، بسط دادن، بلند کردن، بلندتر کردن، شدید کردن

elate (فعل)
بالا بردن

enthrone (فعل)
بالا بردن، بلند کردن، برتخت سلطنت نشاندن

sublimate (فعل)
پاک کردن، تصفیه کردن، بالا بردن، متعال کردن، تصعید کردن، متصاعد کردن

hoist (فعل)
بالا بردن، بلند کردن، بر افراشتن

upraise (فعل)
بالا بردن، بلند کردن

raise (فعل)
زیاد کردن، ترقی دادن، بالا بردن، بیدار کردن، دفع کردن، تولید کردن، بوجود اوردن، پروردن، بار اوردن، برداشتن، بلند کردن، بالا کشیدن، بر پا کردن، بر افراشتن، پروراندن، رفیع کردن

enhance (فعل)
افزودن، زیاد کردن، بالا بردن، بلند کردن

boost (فعل)
زیاد کردن، جلو بردن، ترقی دادن، کمک کردن، بالا بردن، بالا رفتن

پیشنهاد کاربران

افراشتن
بربردن ؛ بالا بردن. برافراشتن :
گنبدی نهمار بربرده بلند
نش ستون از زیر و نه بر سرش بند.
رودکی.
بالا بردن : 1 - ساختن بنا کردن ( هر چیز که عمودی بالا رود ) ( ( اولین ساختمانی بود که خودش بالا می برد. ) ) ( پیشامد ها 34 ) 2 - بلند کردن ( صدا ) ( ( صدایش را یک پرده برد بالا و گفت: ) ) ( به صیغه ی اول
...
[مشاهده متن کامل]
) 3 - افزودن، اضافه کردن ( ( حالا چند شندرقاز مزد ما را بالا برده اند دیگر صرف نمی کند ) ) ( خروس سحر، 59 )

to provide a boost to
ترفیع
elevate
بالا بردن
e. g. the gas, being lighter than air, elevates the balloon
گاز چون از هوا سبک تر است بالون را بالا می برد.
اعلا

بپرس