سامان، استراحت، اسایش، نتیجه، باقی، باقی مانده، تکیه، رستی، بقایا، فراغت، تجدید قوا، سایرین، دیگران، الباقی، موقعیت سکون
اضافه، باقی مانده، زیادتی، مازاد، زیادی
ته نشین، باقی مانده، پس مانده، زیادتی، فضله، فضولات، پس ماند، قسمت باقی مانده، تفاله مانده
خرده، تکه، قطعه، پاره، باقی مانده، قطعات متلاشی
خرده، اوار، باقی مانده، اثار مخروبه، اشغال روی هم ریخته
چیز، خرت و پرت، باقی مانده، تکه و پاره
رسوب، تفاله، تفاضل، باقی، باقی مانده، پس مانده
باقی، باقی مانده، پس مانده، فضله، سایرین
اثر، باقی مانده، بقیه
درد، باقی مانده، چیز پست و بی ارزش
باقی، باقی مانده، پس مانده، ته مانده
باقی مانده، ته مانده، انتهای تاریانخ، سر ازاد نخ، چیز استفاده نشده، انتهای شل هر چیزی
باقی مانده، بازمانده، شخص زنده
باقی مانده، مانده
باستانی، باقی مانده
موجود، پدیدار، باقی مانده، دارای هستی، نسخهء موجود و باقی
رسوبی، باقی مانده، پس مانده
رسوبی، باقی مانده، مانده، موصی له، وارث طبقه دوم