stay (فعل)ماندن، باز داشتن، نگاه داشتن، باقی ماندن، توقف کردنremain (فعل)ماندن، باقی ماندن، اقامت کردن
به نظم بهتر اینه که باقی را حذف کنیم و فقط ماندن را به کار بریمدر ظرف باقی می ماند = در ظرف می ماندباشنده شودپیشنهاد واژه در دانش مزداهیک ( ریاضی ) : ( پی مانده/پی ماندَن ) = ( باقی مانده/باقی ماندن ) پارسی/آلمانی/انگلیسیپی مانده/remainder / Rest. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . ... [مشاهده متن کامل] پارسی/ آلمانی / انگلیسیپی ماندَن/ to remain /uebrigbleiben ، bleibenابقا . . . .بلاتغییر ماندن - تغییر نکردندوام کردنابقا، سرجا ماندن، برجا ماندن، باز ماندنLieThe earth lies bare and dry in the hot sun+ عکس و لینک