باطل شدن


    lapse

مترادف ها

void (فعل)
باطل کردن، بی اثر کردن، باطل شدن، خارج شدن، بیرون ریختن، پوچ کردن، دفع شدن، از درجه اعتبار ساقط کردن

dispense (فعل)
باطل کردن، بخشیدن، توزیع کردن، معاف کردن، باطل شدن

پیشنهاد کاربران

بی ارزش شدن
سوخت شدن، تباه شدن، پایمال شدن
از کار افتادن ؛ باطل شدن. بی کار گردیدن. از کار واماندن. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
چو شصت آمد نشست آمد پدیدار
چو هفتادآمد افتاد آلت از کار.
نظامی.
جمله افتادند از تدبیر و کار
ماند کار حکمهای کردگار.
مولوی.
Revoke
ملقا
هدر

بپرس