باطل

/bAtel/

    null
    void
    vain
    false
    useless
    futile
    vanities
    invalid
    lapsed

فارسی به انگلیسی

باطل السحر
countercharm, thing which counteracts a witchcraft

باطل سازی
refutation, revocation

باطل شدن
lapse

باطل شمردن
repudiate

باطل نکردنی
irreversible

باطل کردن
abrogate, annul, lapse, repeal, undo, void, postmark, quash, to render null, to counteract

باطل کردن بلیط و چک
cancel

باطل کردن تمبر با مهر
cancel

باطل کردن دستور حذف
stet

باطل کردن سند
vitiate

باطل کردن فرمان
rescind

باطل کردن قانونی
invalidate

باطل کردن قرارداد
vitiate

باطل کردن گواهینامه
revoke

باطل کردن نوشته
scratch

باطل کردنی
revocable, voidable

مترادف ها

futile (صفت)
خنثی، پوچ، بیهوده، عاری از فایده، عاطل، بی اثر، بی فایده، باطل، عبی

void (صفت)
پوچ، بی اعتبار، عاری، تهی، خالی، باطل، بلاتصدی، عاری از

inoperative (صفت)
غیر عملی، پوچ، باطل، غیر موثر، نامعتبر

null (صفت)
پوچ، تهی، بی ارزش، باطل، بلااثر

vain (صفت)
عقیم، پوچ، خود بین، تهی، بیهوده، عاطل، ناچیز، بی فایده، باطل، جزیی، عبث

invalid (صفت)
پوچ، ناتوان، بی اعتبار، علیل، باطل، نامعتبر

پیشنهاد کاربران

ناروا
با طل
آنچه که همت و نیروببرد اما سودی ندهد .
به مفهوم کلی نامنسجم و بی استحکام و نابودشدنی را گویند
ب آ_ یعنی چیزی به درایت گردآوری وبرپا شد
ط ل _یعنی بر بار ننشست و ویران شد
واژه باطل صد در صد ایرانی است. چون عربی آن فارغ پارسی را پاس داریم.
ناحق، بیکاره، بیفایده
نابه حق
این واژه سامی نیست و هند و اروپایی است و با واژه وتو همخانواده است ، عرب با گرفتن این واژه ، آن را دگرگون کرده است
باطل که از ماده بطل به معنی زایل ، از بین رونده ، بی خاصیت و بی ارزش است ، در مقابل حق است و هر چیزی را که ناحق و بی هدف و بی - پایه باشد در برمی گیرد .
باطلیدن.
باطلاندن چیزی.
هر عمل حقوقی که مخالف مقررات قانونی بوده.
بیهوده، پوچ، اشتباه

باطل:[اصطلاح حقوق] هر عمل حقوقی که مخالف مقررات قانونی بوده باشد.
تباه
پوچ و بی هوده
بی ارزش
Wrong
بی ثمر

فسخ
بیهوده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس