باستان ؛ تعاریفی که با کاربرد رایج امروزی برای این کلمه جور در می آید ؛ وقت بسته شده ، وقت پَسین و گذشته ی دور مرتبط با اصطلاح رایج پس پریروز و برای لحظه ی موجود کلمه ی بازتان به مفهوم وقت باز شده ... [مشاهده متن کامل]
و برای لحظات آینده بَسطان به مفهوم بسط داده شده مرتبط با مفهوم کلمه ی انبساط به معنی بیش افتاده و وقت پیش رو یا بیشتان مفهوم پاس اشاره به یک جریان سیال و پاسکال با حرکت رو به جلو و رو به پیشرفت در یک کال جریان دار و سیال را دارد. جهت تایید این مطلب اصطلاح پس از آن جهت در مکالمات در حال استفاده می باشد. که کلمه ی پس در اینجا در جایگاه های کاربردی مختلف اشاره به پیش رو و جلو و آینده دارد. یا اصطلاح باستان و پس پریروز به مفهوم زمان و روزی که از آن عبور کردیم و به پیش افتادیم. و اصطلاح پس انداز به مفهوم پس انداختن برای آینده.
باستان به چم قدیم و همیشه است bāstān ud har gāh ummēd ō yazadān dār ud dōst ān gīr ī pad tō sūdōmandtar hād. ( Jamasp - Asana, 1913, p. 59 ) باستان و هرگاه ( =همیشه ) امید به یزدان دار، و دوست آن گیر که پد تو سودمندتر هست
با واژه bust لاتین هم مانایی دارد به مان وقف شده ؛بازمانده|، برجای مانده که در همه اینا به کهنه یا دیرینه بودن آن میرسیم
باستان: دکتر کزازی در مورد واژه ی " باستان" می نویسد : ( ( در پهلوی نیز در همین ریخت به کار می رفته است اما بخش دوم واژه ستان، چنان می نماید که پساوند است ؛ اما بخش نخستین و ستاک آن " با " چیست ؟می تواند بود که " با " ریختی از " بَوْ" باشد بُن اکنون از مصدر " بودن "که در پارسی در واژه ی " بُوِش " مانده است . می تواند بود که بَوَستان "باستان "شده باشد، آن چنانکه پَوَاک " پاک" شده است. ) ) ... [مشاهده متن کامل]
( ( یکی نامه بود از گه باستان فراوان بدو اندرون داستان ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 213 )