باستان

/bAstAn/

    ancient
    ancient times
    ancient history
    early
    elder
    old
    [n.] ancient times

فارسی به انگلیسی

باستان شناختی
archaeological

باستان شناس
archaeologist

باستان شناسی
archaeology

باستان شناسی صنعتی
industrial archaeology

پیشنهاد کاربران

با واژه bust لاتین هم مانایی دارد به مان وقف شده ؛بازمانده|، برجای مانده که در همه اینا به کهنه یا دیرینه بودن آن میرسیم
باستان یک واژه کاملا پارسی هست
پانترکای محترم باستان به ترکی میشه چنگیز و طغرل و هلاکو خان
باستان:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " باستان" می نویسد : ( ( در پهلوی نیز در همین ریخت به کار می رفته است اما بخش دوم واژه ستان، چنان می نماید که پساوند است ؛ اما بخش نخستین و ستاک آن " با " چیست ؟می تواند بود که " با " ریختی از " بَوْ" باشد بُن اکنون از مصدر " بودن "که در پارسی در واژه ی " بُوِش " مانده است . می تواند بود که بَوَستان "باستان "شده باشد، آن چنانکه پَوَاک " پاک" شده است. ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( یکی نامه بود از گه باستان
فراوان بدو اندرون داستان ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 213 )

بپرس