باستان

/bAstAn/

    ancient
    ancient times
    ancient history
    early
    elder
    old
    [n.] ancient times

فارسی به انگلیسی

باستان شناختی
archaeological

باستان شناس
archaeologist

باستان شناسی
archaeology

باستان شناسی صنعتی
industrial archaeology

پیشنهاد کاربران

باستان به چم قدیم و همیشه است
bāstān ud har gāh ummēd ō yazadān dār ud dōst ān gīr ī pad tō sūdōmandtar hād. ( Jamasp - Asana, 1913, p. 59 )
باستان و هرگاه ( =همیشه ) امید به یزدان دار، و دوست آن گیر که پد تو سودمندتر هست
با واژه bust لاتین هم مانایی دارد به مان وقف شده ؛بازمانده|، برجای مانده که در همه اینا به کهنه یا دیرینه بودن آن میرسیم
باستان یک واژه کاملا پارسی هست
پانترکای محترم باستان به ترکی میشه چنگیز و طغرل و هلاکو خان
باستان:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " باستان" می نویسد : ( ( در پهلوی نیز در همین ریخت به کار می رفته است اما بخش دوم واژه ستان، چنان می نماید که پساوند است ؛ اما بخش نخستین و ستاک آن " با " چیست ؟می تواند بود که " با " ریختی از " بَوْ" باشد بُن اکنون از مصدر " بودن "که در پارسی در واژه ی " بُوِش " مانده است . می تواند بود که بَوَستان "باستان "شده باشد، آن چنانکه پَوَاک " پاک" شده است. ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( یکی نامه بود از گه باستان
فراوان بدو اندرون داستان ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 213 )

بپرس