بازی

/bAzi/

    acting
    enactment
    game
    play
    sport
    basic

فارسی به انگلیسی

بازی با توپ
ballgame

بازی با لغات
wordplay

بازی با ورق
casino

بازی با کلمات
play on words

بازی بد
misplay

بازی بیس بال
baseball

بازی تیرپرانی
darts

بازی چکرز
draughts

بازی خرکی
horseplay

بازی خرکی کردن
monkey

بازی دادن
dally, to amuse deceitfully

بازی دراوردن
act, [infml.] to grimace, to start monkey - business, to dodge, toback out

بازی دومینو
dominoes, dominos

بازی روی تخته
board game

بازی روی یخ
figure skating

بازی ریسک دار
game

بازی گرانه رفتار کردن
emote

بازی ورق
card game, cards, game of cards

بازی ورق با خود
solitaire

بازی کردن
enact, game, play, sport, twiddle, to play

مترادف ها

action (اسم)
گزارش، عمل، فعل، کنش، کار، کردار، جدیت، اقدام، بازی، حرکت، رفتار، نبرد، جنبش، تاثیر، تعقیب، اشاره، وضع، پیکار، طرز عمل، تمرین، سهم، سهام شرکت، جریان حقوقی، اقامهء دعوا، اشغال نیروهای جنگی، اثر جنگ، جریان

play (اسم)
بازی، تفریح، نمایش، ورزش، نمایشنامه، نواخت، لهو، نواختن ساز و غیره، سرگرمی مخصوص

sport (اسم)
بازی، سرگرمی، شوخی، ورزش، الت بازی، نمایش تفریحی، شکار و ماهیگری و امثال آن

game (اسم)
بازی، سرگرمی، شوخی، شکار، مسابقه، جانور شکاری، یک دور بازی، مسابقه های ورزشی

gaming (اسم)
بازی، قمار بازی

fun (اسم)
بازی، سرگرمی، خوشی، شوخی، بازیچه

skittle (اسم)
بازی، میخ های بازی مزبور

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
واژه ی بازی از ریشه ی واژه ی باز و ی فارسی هست
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

بازیبازیبازیبازی
در پاسخ به کاربر /salar/:
به هیچ روی آشکار نیست که این بن واژه را از . . . ات درآوردی!
"بازلیک" ای در ترکی نیست، ما یک "باسلیک" داریم که آن هم برابر "عنوان" است.
اگر فرازمینی ها هم به زمین بیایند، میدانند که این واژه پارسی است!
بِدرود!
"بازی" از دو بخش "باز" و "ی" ساخته شده است. "باز" بن کنونی "باختن" است و این خیلی شگفت انگیز است که، "بازی" از "باختن" است و نه از "بردن".
پس اگر در "بازی" باختید، بدانید شما کاری را انجام داده اید که باید رخ می داد!
بِدرود!
از بازلیک
یک روش سرگرمی
تفریح
بازی: نقش=
با سپاس از همه ی دوستان، به ویژه آقای باقری که چنین اطلاعات کاملی به ما می دهند.
بازی :
در گویش لری بختیاری به معنای " رقصیدن" است و مصدر آن "بازِسْتِن یا بازِسْتَن" است.
بازی:
دکتر کزازی در مورد واژه ی "بازی " می نویسد : ( ( بازی ریخت پساوندی " باز " است و "باز " سنجه ای که " اَرش " یا " رش " نیز نامیده می شود و درازای آن را گاه به اندازه ی گشادگی دو دست از نوک انگشتان مِهین تا آرنج . " شصت بازی " یا "شست باز " در شاهنامه بارها ویژگی کمند آورده شده است . به گمان بسیار ، " باز " همان واژه ای است که در بنیاد به معنی بهره و بخش است و در واژه ی " همباز " به معنی هم بهره مانده است . ریختی دیگر از آن " باژ" است که در معنی باج و خراج به کار می رود . ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( بر آمد، یکایک ، به کاخ بلند
به چنگ اندرون، شست بازی کمند، ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 318. )
به گمان واژه ی" بازی" امروزه که به مسابقات و ورزش و تمرین گفته می شود از واحد اندازه گیری ِ باز به معنی ارش و رَش گرفته شده است . زیرا در مسابقات و بازی هایی مثل اسب سواری و دومیدانی و شنا و بسیاری از بازی های قدیمی به واحد اندازه گیری طول نیاز بود که در قدیم واحد اندازه گیری در آن" باز " یا ارش بوده است . لذا به مرور زمان این نوع سرگرمی ها رفته رفته به نام " بازی خوانده شده اند. یعنی عملی که در آن واحد اندازه گیری" باز "یا "ارش" نقش داشته و مقیاس بوده است ( نگارنده )

بازی[اصطلاح بدمینتون]بازی چیزی نیست به جز تعداد گیم های به انجام رسیده برای تعیین نفر برنده.
بازی:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " بازی" می نویسد : ( ( بازی در پهلوی در ریخت واچیگ wāčīg و وازیگwāzīg بکار می رفته است. ) )
( ( نخستین فطرت پسین شمار
تویی خویشتن را به بازی مدار ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 197 )

Merry - go - around چرخ و فلک بازی
لهو
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس