بازگشتن


    redound
    regain
    regress
    return
    to return

فارسی به انگلیسی

بازگشتن از همان راه
retrace

بازگشتن اندیشه
recur

بازگشتن به روال اول خود
react

بازگشتن به عادت بد
backslide

بازگشتن به عقیده بد
backslide

بازگشتن بیماری
recrudesce

بازگشتن خاطره
recur

مترادف ها

return (اسم)
برگشت، باز گشت، بازگشتن، عودت، اعاده، رجعت، مراجعت

comeback (اسم)
باز گشت، بازگشتن

پیشنهاد کاربران

بازگشتن ؛ مراجعت کردن :
سراسر زمانه بدو گشت باز
برآمد بر این روزگاری دراز.
فردوسی.
کسی کو ببیند سرانجام بد
ز کردار بد بازگشتن سزد.
فردوسی.
از کار خیر عزم تو هرگز نگشت باز
هرگز ز راه بازنگشته ست هیچ تیر.
منوچهری.
مراجعه
start back
قدوم
پس آمدن ( گویش تهرانی ) ، وا پس آمدن
عودت
رجع
رجعت. . مراجعت. برگشتن. اِیاب. بازگردیدن. رجوع. عود. برگردیدن. معاودت نمودن. ارتجاع. بازآمدن
بازآمدن
انصراف
ایاب
ماب
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس