diagnose
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
تشخیص، شناخت، شناسایی، به رسمیت شناختن، بازشناسی، بازشناخت
پیشنهاد کاربران
بازشناسی را با دلالت هایی نظیر "آشتی" میان دو امر متضاد ( همزمان هر دو ) ، اتحاد میان موجودات متضاد در یک واحد برتر ( ترکیب یا آرایش ) ، ایجاد یک مرحله مطلوب تر از وضع موجود، متحد سازی از طریق تجزیه و
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
تحلیل بر اساس هم ریشگی و یک سرشتی، فرایندی از ساده به مرکب، از عناصر به کل، از علل به عواقب و چکیده، خلاصه یا خلاصه داستان می دانند
آشتی میان دو چیز سابقا متضاد
تمیز، تمییز