بازشناسی

/bAzSenAsi/

    recognition

فارسی به انگلیسی

بازشناسی کردن
diagnose

مترادف ها

recognition (اسم)
تشخیص، شناخت، شناسایی، به رسمیت شناختن، بازشناسی، بازشناخت

پیشنهاد کاربران

بازشناسی را با دلالت هایی نظیر "آشتی" میان دو امر متضاد ( همزمان هر دو ) ، اتحاد میان موجودات متضاد در یک واحد برتر ( ترکیب یا آرایش ) ، ایجاد یک مرحله مطلوب تر از وضع موجود، متحد سازی از طریق تجزیه و
...
[مشاهده متن کامل]
تحلیل بر اساس هم ریشگی و یک سرشتی، فرایندی از ساده به مرکب، از عناصر به کل، از علل به عواقب و چکیده، خلاصه یا خلاصه داستان می دانند

آشتی میان دو چیز سابقا متضاد
تمیز، تمییز

بپرس