به رسمیت شناختن، تصدیق کردن، تشخیص دادن، شناختن، باز شناختن
مترادف ها
پیشنهاد کاربران
باز شناختن یعنی به یاد آمدن چیزی که قبلا شناختی نسبت به اون داشتیم .
مثلا تصور کنید من شمارو قبلا ملاقات کردم و شناختی از شما دارم ،
اگر بعد از مدتی شمارو ببینم در ابتدا شاید شمارو یادم نیاد اینجا میگم به جا نیاوردم و بعد از اینکه یادم اومد شما کی هستید اینجا میگم بله به جا آوردم شما فلانی هستی
... [مشاهده متن کامل]
مثلا تصور کنید من شمارو قبلا ملاقات کردم و شناختی از شما دارم ،
اگر بعد از مدتی شمارو ببینم در ابتدا شاید شمارو یادم نیاد اینجا میگم به جا نیاوردم و بعد از اینکه یادم اومد شما کی هستید اینجا میگم بله به جا آوردم شما فلانی هستی
... [مشاهده متن کامل]
recognize ( انگلیسی ) =erkennen ( آلمانی ) =بازشناختن ( پارسی )
چیزی را بازشناختن یا بازشناسی کردن
چیزی را بازشناختن یا بازشناسی کردن
بجااوردن
بجا آوردن
تشخیص